هرچه گوش میکنم به چشمانم بدهکار میشوم. شبیه پدرم شدهام، ساکت و عصبانی. فرقی نمیکند، اگر مرا به نام پدرم صدا بزنند یا به نام پدربزرگم. آهنگهای جوانیام فرتوت شدهاند، از دور افتادهاند، خودم از دور افتادهام.
از ترانه به خاکستر چسبیدهام، از باران به گرد و خاک.
از عکسهای دونفره پرت شدهام بیرون. از امروزها خاطرهای برای فرداها جمع نکردهام. هر چه دارم از گونی گناهان گذشته برایم مانده. پدری هستم بیپسر، مادری هستم نگران و پژمرده. نام دوستان نوجوانیام را از یاد بردهام. دکمه لباسهایم را جابهجا میبندم، حرفهایم را گم میکنم، صورتم را گم میکنم، صدایم را گم میکنم.
خطای دید نمیگذارد بفهمم کدام خطوط این نامههای بیطرف را اشتباه نوشتهام که جوابی از تو نمیگیرم. از بس گناه چشمان تو را گردن گرفتهام، سرم روی تنم نمیایستد. من که سر از کار چشمهای تو در نیاوردم؛ بعید میدانم خدا هم چیز بیشتری از چشمان تو بداند. خودت اعترافنامهای بنویس و بگو چطور این همه بیمرامی را درون چشمانت ریختهای؟
.
#آهنگ_تو_دارم 🎵💙 نامهی کوتاهِ خوشآهنگیست، برای کسی که دوستش دارید.
.
📖 #جلال_حاجی_زاده
@eshnovizhe