گاهی احساس میکردم که میخواهم به جایی بروم. جایی مرا میطلبید و مثل این بود که اگر به خط مستقیم پیش بروم و مدتی طولانی به این راه ادامه بدهم پشت آن خطی که آسمان و زمین به هم میرسند تمام جواب معما را خواهم یافت و آنجا زندگی تازهای خواهد بود که هزار بار عمیقتر و پرشورتر از زندگی ماست. رویای شهر بزرگی را در سر داشتم مثل ناپل که قصرهای فراوان دارد و زندگی همه جنبوجوش و پر آواست. ولی خب، آدم از این رویاها زیاد میپروراند و آن وقت به نظرم رسید که حتی در کنج زندان هم میشود زندگی عمیق و پرشوری داشت.
ابله — فیودور داستایوسکی
@Moonchild_daily
ابله — فیودور داستایوسکی
@Moonchild_daily