بازرگانان آزمند (طمع کار)
و دادرسِ فریبکار:
دو بازرگان آزمند بر سر بخش تهمانده کالای خود (یک تکه پنیر) دچار درگیری شدند و نزد دادرس رفتند تا پنیر را به گونه برابر میان آنها بخش کند.
دادرس پنیر را به گونهای بخش کرد که یک تکه سنگینتر از تکه دیگر شد. از این رو از تکه سنگین کمی جدا کرد و خورد. این بار تکه دیگر سنگین گردید.
دوباره از آن کمی جدا کرد و خورد. باز هم یکی از دو تکه پنیر از دیگری سنگینتر شد و ...
دادرس آنچنان این کار را دنبال کرد تا تنها تکه کوچکی از پنیر بجای ماند. پس واپسین تکه را به بازرگانان نشان داد و گفت: این هم مزد کارم است و آن را بر دهان گذاشت و خورد.
سپس رو به آن دو نمود و گفت: اکنون تمام درگیری میان شما پایان یافت!
آزمند برابر پارسی واژه طمعکار است.
@farzandan_parsi
و دادرسِ فریبکار:
دو بازرگان آزمند بر سر بخش تهمانده کالای خود (یک تکه پنیر) دچار درگیری شدند و نزد دادرس رفتند تا پنیر را به گونه برابر میان آنها بخش کند.
دادرس پنیر را به گونهای بخش کرد که یک تکه سنگینتر از تکه دیگر شد. از این رو از تکه سنگین کمی جدا کرد و خورد. این بار تکه دیگر سنگین گردید.
دوباره از آن کمی جدا کرد و خورد. باز هم یکی از دو تکه پنیر از دیگری سنگینتر شد و ...
دادرس آنچنان این کار را دنبال کرد تا تنها تکه کوچکی از پنیر بجای ماند. پس واپسین تکه را به بازرگانان نشان داد و گفت: این هم مزد کارم است و آن را بر دهان گذاشت و خورد.
سپس رو به آن دو نمود و گفت: اکنون تمام درگیری میان شما پایان یافت!
آزمند برابر پارسی واژه طمعکار است.
@farzandan_parsi