اگه یه فرهنگ قابل قبول اینجا داشته باشه و همون ارزش این همه سختی و غربت کشیدن رو داشته باشه اینه ک هرگز ادمو قضاوت نمیکنن.
با لهجه زبونشو بحرفی نگات نمیکنن، نمیخندن، هرگز نمیپرسن چقد حقوق میگیری، تا خودت روی صحبت رو باز نکنی عمرا حرف از زندگی شخصیت نمیزنن، به هیج عنوان دخالت نمیکنن تو کارات، بدون توقع بهت کمک میکنن، و مهربونی رو از هم دریغ نمیکنن فارغ از نژاد و فرهنک و زبون.
و من همه این هارو به چشم دیدن.
اشک ریختن دوست کاناداییم رو بخاطر اومدن سجاد دیدم.
کمک شبانه روزیشون تو درس رو بهم دیدن.
و خیلی رفتارای دیگشون که باعث میشه فکر کنم چرا ماها جوری تربیت شدیم که فکر میکنیم خوشبختی، خوشحالی، موفقیت، و مقام یکی باعث پایین رفتن ما میشه؟!
چرا چشم دیدن خوشبختی بقیه رو نداریم؟!
چرا فخرفروشی میکنیم؟!
چرا ادمارو از رو سطح سواد، درامد، ماشین، و خونه تقسیم بندی میکنیم؟!
با لهجه زبونشو بحرفی نگات نمیکنن، نمیخندن، هرگز نمیپرسن چقد حقوق میگیری، تا خودت روی صحبت رو باز نکنی عمرا حرف از زندگی شخصیت نمیزنن، به هیج عنوان دخالت نمیکنن تو کارات، بدون توقع بهت کمک میکنن، و مهربونی رو از هم دریغ نمیکنن فارغ از نژاد و فرهنک و زبون.
و من همه این هارو به چشم دیدن.
اشک ریختن دوست کاناداییم رو بخاطر اومدن سجاد دیدم.
کمک شبانه روزیشون تو درس رو بهم دیدن.
و خیلی رفتارای دیگشون که باعث میشه فکر کنم چرا ماها جوری تربیت شدیم که فکر میکنیم خوشبختی، خوشحالی، موفقیت، و مقام یکی باعث پایین رفتن ما میشه؟!
چرا چشم دیدن خوشبختی بقیه رو نداریم؟!
چرا فخرفروشی میکنیم؟!
چرا ادمارو از رو سطح سواد، درامد، ماشین، و خونه تقسیم بندی میکنیم؟!