Репост из: فریدون مشیری _ کانال رسمی
🔸 #ما_همان_جمع_پراكنده ...
با یاد #نیما ، سراینده « #آی_آدم_ها »
◽️
موج، میآمد، چون كوه و
به ساحل میخورد!
◽️
از دلِ تیرهی امواج بلند آوا،
كه غریقی را در خویش فرو میبرد،
و غریوش را با مشت فرو میكشت،
نعرهای خسته و خونین، بشریت را،
به كمک میطلبید:
«آی آدمها...
آی آدمها...»
ما شنیدیم و به یاری نشتابیدیم!
به خیالی كه قضا،
به گمانی كه قدر،
بر سر آن خسته، گذاری بكند!
«دستی از غیب برون آید و كاری بكند»
هیچ یک حتی از جای نجنبیدیم!
آستینها را بالا نزدیم
دست آن غرقه در امواج بلا را نگرفتیم،
تا از آن مهلكه -شاید- برهانیمش،
به كناری برسانیمش! ...
◽️
موج، میآمد،
چون كوه و به ساحل میریخت.
با غریوی،
كه به خاموشی میپیوست.
با غریقی كه در آن ورطه،
به كف ها، به هوا
چنگ میزد، میآویخت...
◽️
ما نمیدانستیم
این كه در چنبر گرداب،
گرفتار شدهست،
این نگونبخت كه اینگونه
نگونسار شدهست،
این منم،
این تو،
آن همسایه،
آن انسان!
این مائیم!
ما،
همان جمع پراكنده،
همان تنها،
آن تنها هائیم!
◽️
همه خاموش نشستیم و تماشا كردیم.
آن صدا، اما خاموش نشد.
-«...آی آدمها...»
«...آی آدمها...»
آن صدا، هرگز خاموش نخواهد شد،
آن صدا، در همه جا دائم، در پرواز است!
تا به دنیا دلی از هول ستم میلرزد،
خاطری آشفتهست،
دیده ای گریان است،
هر كجا دست نیاز بشری هست دراز؛
آن صدا در همه آفاق طنین انداز است.
◽️
آه، اگر با دل وجان، گوش كنیم،
آه اگر وسوسهی نان را،
یک لحظه فراموش كنیم،
«آی آدمها» را
در همه جا میشنویم.
◽️
در پی آن همه خون،
كه بر این خاک چكید،
ننگمان باد این جان!
شرممان باد این نان!
ما نشستیم و تماشا كردیم!
در شب تار جهان
در گذرگاهی،
تا این حد ظلمانی و توفانی!
در دل این همه آشوب و پریشانی
این که از پای فرو میافتد،
این كه بر دار نگونسار شدهست،
این كه با مرگ درافتادهست،
این هزاران و هزاران كه فرو افتادند؛
این منم،
این تو،
آن همسایه،
آن انسان!
این ماییم!
ما،
همان جمع پراكنده، همان تنها،
آن تنها هائیم!
اینهمه موج بلا در همهجا میبینیم،
«آی آدمها» را میشنویم،
نیک میدانیم،
دستی از غیب نخواهد آمد
هیچ یک حتی یكبار نمیگوییم
با ستمكاری نادانی،
اینگونه مدارا نكنیم
آستینها را بالا بزنیم
دست در دست هم
از پهنهی آفاق برانیمش
مهربانی را،
دانائی را،
بر بلندی جهان،
بنشانیمش...!
-«آی آدمها...! موج میآید...»
#فریدون_مشیری
از دفتر: " #مروارید_مهر "
🔷کانال رسمی فریدون مشیری:
@FereydoonMoshiri
با یاد #نیما ، سراینده « #آی_آدم_ها »
◽️
موج، میآمد، چون كوه و
به ساحل میخورد!
◽️
از دلِ تیرهی امواج بلند آوا،
كه غریقی را در خویش فرو میبرد،
و غریوش را با مشت فرو میكشت،
نعرهای خسته و خونین، بشریت را،
به كمک میطلبید:
«آی آدمها...
آی آدمها...»
ما شنیدیم و به یاری نشتابیدیم!
به خیالی كه قضا،
به گمانی كه قدر،
بر سر آن خسته، گذاری بكند!
«دستی از غیب برون آید و كاری بكند»
هیچ یک حتی از جای نجنبیدیم!
آستینها را بالا نزدیم
دست آن غرقه در امواج بلا را نگرفتیم،
تا از آن مهلكه -شاید- برهانیمش،
به كناری برسانیمش! ...
◽️
موج، میآمد،
چون كوه و به ساحل میریخت.
با غریوی،
كه به خاموشی میپیوست.
با غریقی كه در آن ورطه،
به كف ها، به هوا
چنگ میزد، میآویخت...
◽️
ما نمیدانستیم
این كه در چنبر گرداب،
گرفتار شدهست،
این نگونبخت كه اینگونه
نگونسار شدهست،
این منم،
این تو،
آن همسایه،
آن انسان!
این مائیم!
ما،
همان جمع پراكنده،
همان تنها،
آن تنها هائیم!
◽️
همه خاموش نشستیم و تماشا كردیم.
آن صدا، اما خاموش نشد.
-«...آی آدمها...»
«...آی آدمها...»
آن صدا، هرگز خاموش نخواهد شد،
آن صدا، در همه جا دائم، در پرواز است!
تا به دنیا دلی از هول ستم میلرزد،
خاطری آشفتهست،
دیده ای گریان است،
هر كجا دست نیاز بشری هست دراز؛
آن صدا در همه آفاق طنین انداز است.
◽️
آه، اگر با دل وجان، گوش كنیم،
آه اگر وسوسهی نان را،
یک لحظه فراموش كنیم،
«آی آدمها» را
در همه جا میشنویم.
◽️
در پی آن همه خون،
كه بر این خاک چكید،
ننگمان باد این جان!
شرممان باد این نان!
ما نشستیم و تماشا كردیم!
در شب تار جهان
در گذرگاهی،
تا این حد ظلمانی و توفانی!
در دل این همه آشوب و پریشانی
این که از پای فرو میافتد،
این كه بر دار نگونسار شدهست،
این كه با مرگ درافتادهست،
این هزاران و هزاران كه فرو افتادند؛
این منم،
این تو،
آن همسایه،
آن انسان!
این ماییم!
ما،
همان جمع پراكنده، همان تنها،
آن تنها هائیم!
اینهمه موج بلا در همهجا میبینیم،
«آی آدمها» را میشنویم،
نیک میدانیم،
دستی از غیب نخواهد آمد
هیچ یک حتی یكبار نمیگوییم
با ستمكاری نادانی،
اینگونه مدارا نكنیم
آستینها را بالا بزنیم
دست در دست هم
از پهنهی آفاق برانیمش
مهربانی را،
دانائی را،
بر بلندی جهان،
بنشانیمش...!
-«آی آدمها...! موج میآید...»
#فریدون_مشیری
از دفتر: " #مروارید_مهر "
🔷کانال رسمی فریدون مشیری:
@FereydoonMoshiri