Репост из: از جوانی های سرو :)
این روزا بیشتر فکر میکنم
بیشتر خودم رو جای این و اون میذارم
من زیاد اهل گوشی دست گرفتن نبودم ولی دوماهه گوشی عضو جدانشدنی از منه!
صبحا یه چشم باز و یه چشم بسته خبر میخونم
تحلیلگر سیاسی شدم
بیشتر از همیشه اعتراض میکنم
هر روز گریه میکنم و وسطاش با عصبانیت اشکامو پاک میکنم
جسور تر شدم و دیگه حرف هیچکس برام مهم نیست
حتی مامان و بابا !
موهای سفیدم چندبرابر شده
تو ۱۹ سالگی چیزایی رو تجربه کردم که هنوز باورم نمیشه ، رنگین کمون و بارون قلبم رو میشکنه
فوتبال که عشق زندگیم بود الان شده برام عذاب وجدان و استرس
حالم خوب نیست
حال هیچکدوممون خوب نیست
امیدوارم زود بیاد روز آزادی
چون دیگه نمیتونم مثل قبل زندگی کنم
یادم رفته چجوری زندگی میکردم :)
بیشتر خودم رو جای این و اون میذارم
من زیاد اهل گوشی دست گرفتن نبودم ولی دوماهه گوشی عضو جدانشدنی از منه!
صبحا یه چشم باز و یه چشم بسته خبر میخونم
تحلیلگر سیاسی شدم
بیشتر از همیشه اعتراض میکنم
هر روز گریه میکنم و وسطاش با عصبانیت اشکامو پاک میکنم
جسور تر شدم و دیگه حرف هیچکس برام مهم نیست
حتی مامان و بابا !
موهای سفیدم چندبرابر شده
تو ۱۹ سالگی چیزایی رو تجربه کردم که هنوز باورم نمیشه ، رنگین کمون و بارون قلبم رو میشکنه
فوتبال که عشق زندگیم بود الان شده برام عذاب وجدان و استرس
حالم خوب نیست
حال هیچکدوممون خوب نیست
امیدوارم زود بیاد روز آزادی
چون دیگه نمیتونم مثل قبل زندگی کنم
یادم رفته چجوری زندگی میکردم :)