+ :
https://t.me/joinchat/D3E7vnrSsNZlOTk0- :
https://t.me/fishinatree*عصبانیت باعث شده بودکوروکربشه،لپاش سرخ شده بودن امااون همچنان میزد...
*گوشهی اتاق میشینه وبلندبلندگریه میکنه
بااشک ودادباهاش حرف میزنه
+من مگه اسیرتوعم که نمیتونم ولت کنم وبرم؟
*کل خونه پرشده از دادهای اونا
-اره اسیرمی،حق نداری منو ترک کنی،شده بکشمت میکشمت تافقط کنارم بمونی
+.....
*کم کم آرومترمیشه و میشینه رو تخت
(افکارش)-چرانمیفهمه که بدون اون نمیتونم؟
*زیرلب باصدای گرفته ازش درخواست یه لیوان آب میکنه
+الان میارم واست
*تصمیمشو گرفته،دیگه نمیتونه،مگه نگفت که میکشتش؟پس بذار کارشو راحت کنه...
*دربالکن روبدون سروصدا باز میکنه
حالا فقط بادِ لای موهاش روحس میکنه وهوایی که انگار داره مقاومت میکنه که نذاره اون بخوره زمین، اما آهای هوا!این دختردیگه تحمل اون مردی که ازاون بالاداره دادمیزنه رو نداره.