✧:❤️🩹-゜
با خمیازه ای که کشید، متوجه شد مدت زمان زیادی از روز گذشته و او همچنان به صحبت با مردم مشغول بود. کار او همین بود؛ اگر لبخندی کج بود، آن را صاف کند؛ اگر دلی غبار گرفته بود، آن را پاک کند؛ و اگر آسمان چشمی ابری بود، آن را بهارِ امید ببخشد. مردم زیادی وجود داشتند که دلشان به حرفهای او خوش بود. نور امید و خوشحالی همیشه در چشمانش میدرخشید و مردمان غمگین، با دیدن او لبهایشان را به لبخندی هرچند کوچک شکل میدادند. او رنگین کمانِ آسمان طوفانی قلبهای آدمهای زیادی بود. ولی همه ی شهر، غافل از این بودند که او در روحش طوفانی دارد، پر درد و غم. فرشته ای که قلب زخمیاش را وصله کرده و دیدن لبخند مردم شهر و خوشحالیِ آنها را، برای تسکین دادن خودش کافی میدانست.
𝖿𝗈𝗋: https://t.me/DeathAngeli 🤍
با خمیازه ای که کشید، متوجه شد مدت زمان زیادی از روز گذشته و او همچنان به صحبت با مردم مشغول بود. کار او همین بود؛ اگر لبخندی کج بود، آن را صاف کند؛ اگر دلی غبار گرفته بود، آن را پاک کند؛ و اگر آسمان چشمی ابری بود، آن را بهارِ امید ببخشد. مردم زیادی وجود داشتند که دلشان به حرفهای او خوش بود. نور امید و خوشحالی همیشه در چشمانش میدرخشید و مردمان غمگین، با دیدن او لبهایشان را به لبخندی هرچند کوچک شکل میدادند. او رنگین کمانِ آسمان طوفانی قلبهای آدمهای زیادی بود. ولی همه ی شهر، غافل از این بودند که او در روحش طوفانی دارد، پر درد و غم. فرشته ای که قلب زخمیاش را وصله کرده و دیدن لبخند مردم شهر و خوشحالیِ آنها را، برای تسکین دادن خودش کافی میدانست.
𝖿𝗈𝗋: https://t.me/DeathAngeli 🤍