بگریز دوستِ من، به تنهاییات بگریز!
تو را از بانگِ بزرگمردان کَر و از نیشِ خُردان زخمگین میبینم.
جنگل و خرسنگ نیک میدانند که با تو چگونه خاموش باید بود، دیگربار چنان درختی باش که دوستاش میداری؛ همان درختِ شاخهگستری که آرام و نیوشا بر دریا خمیده است.
پایان تنهایی آغازِ بازار است؛ و آنجا که بازار آغاز میشود، همچنین آغازِ هیاهویِ بازیگرانِ بزرگ است و وِز-وزِ مگسان زهرآگین.
#فردریش_نیچه
از کتاب: #چنین_گفت_زرتشت
ترجمهی داریوش آشوری
Join Links↘
🆔 @fnietzsche
🆔 @Dostoyevsky_channel
تو را از بانگِ بزرگمردان کَر و از نیشِ خُردان زخمگین میبینم.
جنگل و خرسنگ نیک میدانند که با تو چگونه خاموش باید بود، دیگربار چنان درختی باش که دوستاش میداری؛ همان درختِ شاخهگستری که آرام و نیوشا بر دریا خمیده است.
پایان تنهایی آغازِ بازار است؛ و آنجا که بازار آغاز میشود، همچنین آغازِ هیاهویِ بازیگرانِ بزرگ است و وِز-وزِ مگسان زهرآگین.
#فردریش_نیچه
از کتاب: #چنین_گفت_زرتشت
ترجمهی داریوش آشوری
Join Links↘
🆔 @fnietzsche
🆔 @Dostoyevsky_channel