𝘚𝘢𝘤𝘤𝘩𝘢𝘳𝘪𝘯𝘦⁦ꐑꐑ


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


@bunnikoko ⋆ 𝇈⃝Sƚҽʋҽɳ𓂃 ࣪˖ ִֶָ𐀔
˗ˏˋ ★ ˎˊ˗
꒰۪۪۫𑁬˖ 🥯 ִֶָ 𝗷ɘ‌ꮻ𝗇 𖠵  𝗴𝘂𝕜︩︪𝗸ɩɘ 🐇 𓂁  ໒۪۪۫꒱

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций




Репост из: 𝘱𝘦𝘯𝘶𝘮𝘣𝘳𝘢
             ‌ ‌‌ ‌ 𝆹 ⟆  🪓  ⊱┄ׄ━ׅ┄⊰  𝕮𝖍𝖆𝖑𝖑𝖊𝖓𝖌𝖊  ⊱┄ׅ━ׄ┄⊰  🩸  ⟅ 𝆹 

به نظرت بوی خـون میتونه ارضاعت کنـه؟!

صدای موسیقـی آروم و کلاسیک، لباس‌های سلطنتی، اسکناس‌هایی به رنگ زمرد، شامپاین و ویسکی و در آخر آدم‌هایی که تا گردن تو لجن‌زارِ فسـاد فرو رفتن و انگار علاقه‌ای به بیرون اومدن ندارن. ضیافتی عظیم مخصوص سران کشور با افکار پوچ و سودجویانه شخصی! تاحالا شده از خودت بپرسی تو این دنیـای کثیف و شرم‌آور، جایگاهِ "تو" کجاست؟؟
فـورکنــید❗️
꒥꒷ نقش/شخصیتتون رو تو ضیافتِ خونـی مشخص کنم.
꒥꒷ استایلی که باهاش در مراسم شرکت میکنید مشخص کنم.
꒥꒷ جاسوس‌هارو به سه گروه تقسیم کنم؛ نماد مخصوص تقدیم کنم.
꒥꒷ برای هرکس شرح وظایفش رو بنویسم.
꒥꒷ در آخر بگم اون شب تو "عمارت رُز" چه اتفاقی رخ میده.

LIMIT: 250 - حتما‌جوین‌باشید




ֹ     ִ     🍓  ֹ      ִ   happy 50 my bunny    ִ       ֹ     ★        ִ       ꒱




ㅤ ٫٫   ก  ࣪  🍓 ۪  𝒜ᱹ  پرنس‌کوچولوی‌‌شیرینِ‌بابا ֢   🦢‌ࣳ   𖧧  ִ   ࣪  ⋆
ㅤ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⪨  ─┄ׅ ⊹ ┄─ ⪩⪨ ─┄ׅ  ┄─ ⪩⪨ ─┄ׅ ⊹ ┄─ ⪩⪨ ─┄ׅ ⊹ ┄─ ⪩⪨ 

کلافه از روز خسته‌ کنندش کلید رو تو قفلیِ در چرخوند و سعی کرد چهرش شادتر از همیشه باشه. با پیچیدن بوی کیک توت‌فرنگی تو مشامش لبخندش عمیق‌تر شد و با عجله کفشای روفرشیش رو پوشید تا خودشو به اون موجود کوچولوی شیرین برسونه و خستگیش با دیدن خنده‌هاش در بره. با گذاشتن کیفش روی کاناپه و شل کردن کرواتش شروع کرد صدا زدنِ اون توت‌فرنگیِ متحرک ؛
-بانی کوچولو؟؟ پسر خوشگلم؟؟ کجایی..بابا اومده!
با نشنیدن صدایی از جانب اون فسقلی راه طبقه بالا رو در پیش گرفت و خودشو به دراتاقش رسوند، به رسم ادب در زد و بعد وارد شد. اتاق مرتب بود و مثل همیشه بوی وانیل میداد اما خالی بود و اثری از بچه نبود. با نشستن عرق سردی روی کمرش با عجله از اتاق خارج شد و اتاق خودش رو گشت، بازم نبود. داشت کم‌کم به سناریوهای وحشتناکی فکر میکرد که با دیدن جسم مچاله شده‌ای که یه خرگوش عروسکی رو بغلش گرفته بود، روی مبل تک نفره‌ی جلوی تلوزیون لبخند متعجبی زد و با قدم‌های بلند خودشو به اون کوچولوی غرقِ خواب رسوند. دستش رو آروم طوری که بیدارش نکنه روی‌ موهای نرم و حالت‌دارش کشید؛ خم شد و بوسه ای روی دستای کوچیکش زد بعد زمزمه کرد:
-تو که منو سکته دادی پسرک!
درگیر نگاه کردن به اون جسم دوست‌داشتنی بود که متوجه چشمای گرد و مشکی‌ای شد که بهش زل زدن و گیج بودن از همه جاشون میبارید. خنده‌ی کوتاهی کرد و چشمای پسرکش رو بوسید بعد دستاشو گرفت و گفت:
- سلام خوبالوی من! میدونی بابایی رو سکته دادی؟!
پسرک با لحن بچگونه‌ای با تعجب گفت:
- بابایی سکته کرده؟! هعی....برو دکترررر
بیشتر از این نمیتونست خودشو کنترل کنه پس پقی زد زیر خنده و لپای پسر رو بین دستاش چلوند:
- منظورم این بود منو ترسوندی....پیدات نکردم بس که ریزی.
پسر لباشو جلو داد و گفت:
- من کوچولو نیستم...ینی هستم ولی فقط برای تو! دوسش نداری؟!
خرگوش‌ رو از بغل پسر پایین گذاشت و اونو تو بغلش کشید:
- من عاشق پرنس کوچولومم! عاشق همین ریزه میزه بودنشم.
پسر دستاشو بهم کوبید و گردن مرد رو بغل گرفت:
- کوکی‌ـم عاشق باباشه!!!
بعد انگار که متوجه چیزی شده باشه چشماشو گرد کرد و داد کشید:
- تقصیر آپائهههه کیکم سوووخت
بعدم وول خورد و خودشو از بغل باباش پایین آورد.
ته فقط تونست به دویدنای کیوت پسر خیره بشه و آروم بخنده.
خوشبختی همین بود درسته؟!












Jk


Репост из: ㅤ𝖠ɇ𝖽𝖺𝗇ㅤ
فور‌کنید،نیم رولتونو بگید پک بزنم؛
جوین باشید کهکشانهام.
𝗅𝗂𝗆𝗂𝗍:5






Репост из: 𝗞𝗟沒感
فور‌کنید + آیدی + نیم رولتونو بگید، پک بزنم
جوین باشید.




Репост из: 𝖭𝖾𝗐Y𝗈𝗋𝗄 𝖢𝗂𝗍𝗒 ݁ ࣪ ִֶָ 🦢 ݁ ࣪ ִֶָ
⨾ 📠 ◞ سلام و درود اهالی یونگ‌بوك سوم اکتبر ؛ اگر اینجا رو چك می کنید فور کنید تا ببینم چه کسانی این کلبه رو چک میکنن و اگر پیشتون نیستم بیام پیشتون ♡. حتما اینجا جوین باشید چک میشه متشکر از شما که همکاری می کنید 🤍.




Репост из: ༯ᥴᥲᥣі᥊𝗍ᥱ
پست جدید ± این پیام  رو فور کنید چنل های قشنگتون تا فور کنم 🤍
پست مشخص کنید 🌟

Показано 20 последних публикаций.

52

подписчиков
Статистика канала