نشد که مشاعره بشود ولی این شعر را دوست دارم...
تو مرا آزردی..
که خودم کوچ کنم از شهرت..
تو خیالت راحت!
میروم از قلبت....
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی !
و به خود میگویی: باز می آید و میسوزد از این عشق ولی.....
برنمی گردم ، نه !
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد...
عشق زیباست و حرمت دارد...
-سهرابسپهری