چشمهای اقیانوس مانند او؛
Setareh pov: نمیدونم چی شد ی لحظه به خودم اومدم و دیدم درحالی که دارم به سرعت سمتش میرم و به اغوش گرمم دعوتش میکنم و او پاسخ این اغوش را بی جواب نزاشت و متقابل بغلم کرد. سرم را روی شونه اش گذاشتم و گریه کردم حتما زهرا از این وضعیت شکه شده بود. سرم را بلند کردم نگاهش کردم به اون تیله شفاف که اقیانوسی...