🍂🍁
🔴در رثای جنگلهای خاکستر شدهی قرهداغ
✍ امیر چمنی
یکم:
بخشی از جنگلهای قرهداغ (ارسباران)، بهشتِ زیبای آذربایجان طی چند روز آتشسوزی، سوخت و خاکستر شد.
تا چندی پیش قاچاقچیان چوب، با «قطعِ درختان» جنگلهای آذربایجان اقدام به نابودی آن کرده بودند، حالا هم آتش مرتکبِ «قتلِ درختان» شده است.
نبودِ توانِ مدیریتِ بحران، عدم احساسِ مسئولیت در مسئولینِ دستاندکار و نبودِ امکاناتِ لجستیکی، عواملِ دخیل در گسترشِ حریق -به جای مهار- و خاکستر شدنِ این جنگلها بودند.
سرنوشتِ بحرانهایی مانند سیل و زلزله نیز چنین بوده است.
سلب مسئولیت از خود و مقصر دانستنِ دیگری نیز از دیگر خصائص بزرگواران در امر امداد است. مدیر عامل شرکت فرودگاهها و ناوبری هوایی گفته است: «هیچ درخواستی برای ارایه خدمات به اطفای حریق در جنگلهای قرهداغ ارسباران مطرح نشده است.» جای سوال است که ستاد مدیریت بحران و یگان محافظت از محیط زیست چه وظایفی دارند؟ در حالی که مسئولین از توسعهی توانِ نظامی-تسلیحاتی حرف میزنند، چرا توانِ هلیبردِ امدادی را تقویت نمیکنند؟
دوم:
آذربایجان، کردستان، خوزستان، لرستان، سیستان، بلوچستان و دیگر مناطقِ غیرمرکزی، فرزندانِ ناتنی و نامشروعِ محدودهی جعرافیاییِ ایران هستند. عدم توجه مرکزنشینان و مرکزگراها، از افراد مسئول تا رسانههای رسمی، به مشکلات، رنجها و بحرانهای جاری در حواشیِ مرکز، با تأیید این گزاره، داغی بدتر از بحران سیل و زلزله و آتشسوزی بر دل مردمان این مناطق میگذارند.
جایی که دریاچهی ارومیه از بیآبی میمیرد، میلیونها متر مکعب آب به استخرها و دریاچههای مصنوعی بخشهای مرکزی میریزد. جایی که اهواز هوا ندارد و سیستان در محاصرهی ریزگردهاست، برای آلودگیِ هوای تهران یقه پاره میکنند. (البته هم باید برای جان شهروندان، یقه پاره کرد، اما همان یقهها را برای مناطق دیگر نیز باید درید.) جایی که بخشی از مردمِ تهیدستِ کردستان از بیکاری و نبود صنایع به سمتِ کولبری و مرگ میروند، حجم عظیمی از ثروت در مرکز در شهرکهای صنعتی سرمایهگذاری میشود.
آنهایی که برای سگکشی در کهریزک تجمع اعتراضی برگزار کردند-که باید هم اعتراض میکردند- چرا به آتشسوزی جنگلهای قرهداغ بیتوجهاند؟ بر اثر این آتشسوزی، علاوه بر درختان، حیوانات این منطقه نیز جزغاله شدهاند.
موارد مشابه زیاد است. اگر فعالِ اصلاحطلبی در مرکز، توسط نهاد امنیتی احضار شود، در رسانههای جریان اصلی پمپاژ خبری میشود، ولی اگر فردی در آذربایجان، کردستان و خوزستان به سالها زندان محکوم شود، به صورت گذرا لابهلای اخبار به آن پرداخت میشود.
دم زدن از یکپارچگیِ ملی، همینقدر مضحک اما تراژیک است.
سوم:
یکی از سیاستهای مورد علاقه و کاربردی برای سرپوش گذاشتن بر بیعرضگی و ناتوانی در عرصهی مدیریت بحران، پیدا کردن تعدادی به عنوانِ مقصر و بازداشت آنهاست. همین اتفاق در آتشسوزی جنگلهای قرهداغ نیز افتاده است.
به گفتهی معاون سازمان محیط زیست: «آتشسوزی جنگلهای قرهداغ عمدیست». قضیه از این قرار است که میگویند تعدادی از روستاییان به خاطر اختلافی که با سازمان محیط زیست داشتهاند و حقوق و اراضی خود را در معرض از دست دادن میدیدند، اقدام به آتش زدنِ چند نقطه از جنگل کردهاند.
دیوید هاروی میگوید: «هیچ چیز طبیعی در بلایای طبیعی وجود ندارد.» چه آتشسوزی عمدی باشد یا طبیعی مانند گرمای زمین، نمیتوان عوامل انسانی را نادیده گرفت. چرا که مهار یا بحرانی شدن اوضاع دقیقا به عوامل انسانی برمیگردد. چه قبل از آتشسوزی و بحث پیشبینی و پیشگیری، چه بعد از آتشسوزی و اقدام عاجل و حرفهای در زمینهی مهار.
حداقل طبق اسناد موجود، وقوع سیل ویرانگر در گلستان طی پایاننامهای پژوهشی در دانشگاه تبریز پیشبینی شده و به گوش مسئولان رسیده بود و قطعیتِ وقوع آتشسوزی در جنگلهای قرهداغ دو ماه قبل توسط «خانهی فعالین محیط زیست آذربایجانشرقی» طی نامهای من بابِ هشدار، به مدیرکل منابع طبیعی آذربایجان شرقی اعلام شده بود.
چهارم:
برخلافِ اخبار رسانهای مبنی بر مهارِ آتش، به دلیلِ وزش باد و وسعتِ منطقهی درگیر آتش، همچنان درختها میسوزند و جز خاکستری از آنها برجا نمیماند.
پ.ن:
تعدادی از نیروهای امدادی مردمی تبریز که روز پنجشنبه جهتِ کمک به مهارِ آتش به منطقه رفته بودند، شب هنگام توسط مامورانِ پاسگاه بازداشت شده و تا صبح روز جمعه در بازداشت بودند که پس از بررسی و استعلام آزاد شدهاند.
🚩#صدای_کارگران
https://t.me/GEtehadbazneshastegan