فکر کنم یکبار با مهسا شب رو نمیخواستیم بخوابیم و منتظر بودیم که اتفاق خوب بیفته.
دلمون گواه خبر خوب میداد تو اون روز و نمیخوابیدیم که شاید خبر خوب برسه.
البته که نرسید.
ولی خب همون امید به خبر و اتفاق خوب هم کار خودش رو برای ظهور شادی میکرد.
چندوقته که دیگه منتظر خبر خوب نیستم؟
دلمون گواه خبر خوب میداد تو اون روز و نمیخوابیدیم که شاید خبر خوب برسه.
البته که نرسید.
ولی خب همون امید به خبر و اتفاق خوب هم کار خودش رو برای ظهور شادی میکرد.
چندوقته که دیگه منتظر خبر خوب نیستم؟