آلفرد ، revival Justice
ساعت هفت و سی و سه دقیقه عصر"
خبرنگار ها از تمام شبکه های خبری تو محوطه ی ساختمونن قربان ، بفرستمشون برن؟
سیگارش رو لبه پنجره خاموش کرد و سمت مشاورش برگشت :
نه .
***
از ساختمون خارج شد و با هجوم خبرنگار هایی که فریاد میزدن رو به رو شد ، لبخند همشگیش رو نشون داد و روی پله ی اول ایستاد.
آقای کانت ، لطفا بگید چرا همچین قانونی رو تصویب کردین ؟
آقای کانت میتونید با عواقبش کنار بیاید؟
این حقیقت داره که یه تیم برای محافظت از شما فرستاده شده ؟ چه خطری تهدیدتون میکنه؟
آلفرد که زیرکانه به سوالات گوش میکرد دستش رو به نشانه ی سکوت بالا گرفت :
این قانون به نفع همهست ، پرونده ی قطوری که حالا توی دادگاه پایتخته حقیِ که هرگز گرفته نشد ، قضاوت و وکالت برای اجرای عدالته نه کشتنش برای پول .
"گاهی ترس تنها پادزهره " مقامات قضایی که بی عدالتیشون اثبات شده سه بار اعدام خواهند شد و قبل از مرگ نجات داده میشن ، و در نهایت تمام اموالشون گرفته میشه و حصر خانگی تا ابد انتظارشون رو میکشه.
-صفحات پرونده ی پایتخت از همین حالا هم آغشته به خونِ و عواقبش هرچی که باشه ، در نهایت برای من سرگرم کنندهس
اگه خونی ریخته بشه ، اون خون من نخواهد بود.
_و چهرهش فریاد میزد : میخای عدالت رو سر ببری؟ من قاتلت خواهم بود ، حالا میخای انتقام بگیری؟ من عمیق ترین پشیمونیت خواهم بود.
https://t.me/GoldenDevilOfHell@vnwise