.
هربار که اراده میکرد صورت متلاشی شدهی مایکی رو برای روانشناس توصیف کنه، دستای سرما زده از اضطرابش، صورت نحیفش رو میپوشوندن تا تیلههای عسلی و درشتش پنهانی خیس بشن اما تکونهای خفیف شونههای استخونیش همه چیز رو مثل خیانتی نامشروع برملا میکردن.❤️🩹🎭
- fanfiction: lost and found
- writer: ℓυχ
هربار که اراده میکرد صورت متلاشی شدهی مایکی رو برای روانشناس توصیف کنه، دستای سرما زده از اضطرابش، صورت نحیفش رو میپوشوندن تا تیلههای عسلی و درشتش پنهانی خیس بشن اما تکونهای خفیف شونههای استخونیش همه چیز رو مثل خیانتی نامشروع برملا میکردن.❤️🩹🎭
- fanfiction: lost and found
- writer: ℓυχ