#حکایت🌸🍃
✔️ مردی از #حاتم_طائی سوال کرد و گفت: ای حاتم آیا کسی در بخشش بر تو غلبه کرده است؟
حاتم گفت: بله، نوجوانی یتیم بر من غلبه کرده است.
👈 روزی با خدمتکارم مهمان او شدیم، و او 10 رأس گوسفند داشت، یکی از گوسفندانش را ذبح کرد، و از گوشتش برایمان آورد، و سپس مغزش را جلویم گذاشت و از آن خوردم.
گفتم: سوگند به خدا خیلی خوشمزه است. پس از میانمان بیرون رفت و یکی یکی گوسفندانش را سر میبرید و برایم مغزشان را میآورد و من نمیدانستم [که این همه مغز را از کجا میآورد].
پس هنگامی که از خانه خارج شدم در جلو خانهاش خون فراوانی دیدم و متوجه شدم که تمام گوسفندانش را سر بریده است.
به او گفتم: چرا این کار را کردی؟
گفت: سبحان الله! از چیزی خوشت میآید که من مالک آنم و بر تو بخیلی کنم، این کار در نزد اعراب زشت و ناپسند است.
حاضران به حاتم گفتند: در عوض این کار چه به او عطا کردی؟
گفت: 300 شتر سرخ و 500 رأس گوسفند.
پس به او گفته شد: تو که از او بخشندهتر بودی!
حاتم گفت: نه او بخشندهتر بود، برای اینکه او همه داراییاش را به من عطا کرد اما من کمی از داراییهایم را.
#نشر_صدقه_جاریه😉
❀꧁(مبین ღ قرآن)꧂❀
꧁ 🆔 @guran_mobin ꧂
✔️ مردی از #حاتم_طائی سوال کرد و گفت: ای حاتم آیا کسی در بخشش بر تو غلبه کرده است؟
حاتم گفت: بله، نوجوانی یتیم بر من غلبه کرده است.
👈 روزی با خدمتکارم مهمان او شدیم، و او 10 رأس گوسفند داشت، یکی از گوسفندانش را ذبح کرد، و از گوشتش برایمان آورد، و سپس مغزش را جلویم گذاشت و از آن خوردم.
گفتم: سوگند به خدا خیلی خوشمزه است. پس از میانمان بیرون رفت و یکی یکی گوسفندانش را سر میبرید و برایم مغزشان را میآورد و من نمیدانستم [که این همه مغز را از کجا میآورد].
پس هنگامی که از خانه خارج شدم در جلو خانهاش خون فراوانی دیدم و متوجه شدم که تمام گوسفندانش را سر بریده است.
به او گفتم: چرا این کار را کردی؟
گفت: سبحان الله! از چیزی خوشت میآید که من مالک آنم و بر تو بخیلی کنم، این کار در نزد اعراب زشت و ناپسند است.
حاضران به حاتم گفتند: در عوض این کار چه به او عطا کردی؟
گفت: 300 شتر سرخ و 500 رأس گوسفند.
پس به او گفته شد: تو که از او بخشندهتر بودی!
حاتم گفت: نه او بخشندهتر بود، برای اینکه او همه داراییاش را به من عطا کرد اما من کمی از داراییهایم را.
#نشر_صدقه_جاریه😉
❀꧁(مبین ღ قرآن)꧂❀
꧁ 🆔 @guran_mobin ꧂