📚مقدمهی ابن صلاح شاهرهزوری در علوم حدیث 📚
📗 تألیف:
امام الحدیث حافظ ابی عمرو عثمان بن عبدالرحمن الشهرزوری معروف به ابن صلاح
577- 643 هـ- ق دي📗
🌷🌹ترجمه و تعلیق:
مهندس آدم غلامی
جلد اول – شامل 23 فصل 🌷🌹
23- نوع بیست و سوم: شناخت صفات کسی که روایتش مورد قبول است و صفات کسی که روایت از او پذیرفته نمیشود و شناخت آنچه از قدح و جرح و توثیق و تعدیل که در مورد راویان متداول است
جماهیر ائمهی حدیث و فقه، نظرشان بر این است که: شرط اعتبار داشتن روایت این است که راوی اولاً: دارای صفت عدل باشد و ثانیاً: به نسبت آنچه که روایت میکند ضابط باشد. تفصیل این دو صفت این است: راوی باید مسلمان، بالغ، عاقل، سالم از موارد فسق [از حدود خداوند تجاوز نکند] و بدور از موارد شکنندهی جوانمردی و مردانگی باشد و [در هنگام گرفتن حدیث از استاد] هوشیار باشد و سهلانگاری نکند و اگر از حفظ روایت میکند حافظ باشد و اگر از روی کتاب و یا نوشته روایت میکند [تا مرحلهی روایت] آن را پاراسته باشد و اگر از روی معنی، حدیث را روایت میکند شرطش این است که به موارد غلطانداز معانی، آگاه باشد، و خداوند داناتر است.
این جمله را با [طرح] مسائلی توضیح میدهیم:
1- عدالت راوی: گاهی از طریق سخن صریح انسانهای عادل و گاهی از روی شهرت خود راوی ثابت میشود؛ بنابراین در صورتی که عدالت کسی در بین اهل علم ـ اهل نقل و یا مانند آنها ـ آوازه شهرت یافت و خاص و عام او را به راستی و درستی ستودند در این صورت است که چنین فردی، از سخنی صریح [از طرف امامان حدیث] برای اثبات عدالتش (به عنوان بیّنه و شاهد) بینیاز میباشد. و این نظر صحیح، در مذهب شافعی میباشد و در فن اصول فقه به آن اکتفا شده است.
کسانی از اهل حدیث را که ابوبکر خطیب متذکر میشود از جمله مالک، شعبه، سفیان ثوری و سفیان بن عیینه، أوزاعی، لیث، ابن مبارک، وکیع، احمد بن حنبل، یحیی بن معین و علی ابن مدینی و کسان دیگری که آوازه و شهرت و پیش کسوت بودنشان محرز است نیازی به اثبات عدالت ندارند و تبیین عدالت برای کسی است که وضعیت او بر طالبین [دانش پژوهان] علم روشن نیست.
و ابن عبدالبر، حافظ، این [مطلب] را بسط داده و میگوید: هر دارندهی علمی [حامل علمی] که به خاطر علمش شناخته شده باشد عدل است و اساس بر عدالت اوست مگر زمانی که جرحش ثابت شود. و این به خاطر فرمایش پیامبر میباشد که فرموده است: 🍀🌺🌹(یحمل هذا العلم من کلّ خلف عدوله):🍀🌺🌹 «حاملان این علم [علوم اسلامی] از آیندگان کسانیاند که عادل هستند». و در آنچه که گفته است وسعتی بینهایت وجود دارد.
2- این که چگونه به ضابط بودن راوی پی ببریم
روایاتش را با روایات انسانهای شناخته شده و دارای اعتبار و ضبط و اتقان، محک بزنیم، اگر که دیدیم (هر چند از جهت معنی) روایاتش موافق روایات آنها باشد و یا این که در اکثر موارد
عبارات ذيل مترجم فراموش کرده اند که ترجمه کنند، ما آن را از کتاب عربی ابن الصلاح نقل کردیم:
«- ولو من حيث المعنى - لرواياتهم أو موافقة لها في الأغلب والمخالفة نادرة عرفنا حينئذ كونه ضابطا ثبتا . وإن وجدناه كثير المخالفة لهم عرفنا اختلال ضبطه ولم نحتج بحديثه والله أعلم
الثالثة : التعديل مقبول من غير ذكر سببه على المذهب الصحيح المشهور لأن أسبابه كثيرة يصعب ذكرها فإن ذلك يحوج المعدل إلى أن يقول : لم يفعل كذا لم يرتكب كذا فعل كذا وكذا فيعدد جميع ما يفسق بفعله أو بتركه وذلك شاق جدا
وأما الجرح فإنه لا يقبل إلا مفسرا مبين السبب لأن الناس يختلفون فيما يجرح وما لا يجرح فيطلق أحدهم الجرح بناء على أمر اعتقده جرحا وليس بجرح في نفس الأمر فلا بد من بيان سببه لينظر فيما هو جرح أم لا
وهذا ظاهر مقرر في الفقه وأصوله . وذكر ( الخطيب الحافظ ) : أنه مذهب الأئمة من حفاظ الحديث ونقاده مثل : البخاري ومسلم وغيرهما
ولذلك احتج ( البخاري ) بجماعة سبق من غيره الجرح لهم كعكرمة مولى ابن عباس رضي الله عنهما وكإسماعيل بن أبي أويس وعاصم بن علي وعمرو بن مرزوق وغيرهم . واحتج مسلم بسويد بن سعيد وجماعة اشتهر الطعن فيهم . وهكذا فعل أبو داود السجستاني . وذلك دال على أنهم ذهبوا إلى أن الجرح لا يثبت إلا إذا فسر سببه ومذاهب النقاد للرجال غامضة مختلفة
وعقد ( الخطيب ) بابا في بعض أخبار من استفسر في جرحه فذكر ما لا يصلح جارحا
( 64 ) منها عن شعبة أنه قيل له : لم تركت حديث فلان ؟ فقال : رأيته يركض على برذون فتركت حديثه
ومنها : عن مسلم بن إبراهيم أنه سئل عن حديث الصالح المري فقال : ما يصنع بصالح؟ ذكروه يوما عند حماد بن سلمة فامتخط حماد والله أعلم»]
با حماد رویش را در هم کشید [از بحث در
📗 تألیف:
امام الحدیث حافظ ابی عمرو عثمان بن عبدالرحمن الشهرزوری معروف به ابن صلاح
577- 643 هـ- ق دي📗
🌷🌹ترجمه و تعلیق:
مهندس آدم غلامی
جلد اول – شامل 23 فصل 🌷🌹
23- نوع بیست و سوم: شناخت صفات کسی که روایتش مورد قبول است و صفات کسی که روایت از او پذیرفته نمیشود و شناخت آنچه از قدح و جرح و توثیق و تعدیل که در مورد راویان متداول است
جماهیر ائمهی حدیث و فقه، نظرشان بر این است که: شرط اعتبار داشتن روایت این است که راوی اولاً: دارای صفت عدل باشد و ثانیاً: به نسبت آنچه که روایت میکند ضابط باشد. تفصیل این دو صفت این است: راوی باید مسلمان، بالغ، عاقل، سالم از موارد فسق [از حدود خداوند تجاوز نکند] و بدور از موارد شکنندهی جوانمردی و مردانگی باشد و [در هنگام گرفتن حدیث از استاد] هوشیار باشد و سهلانگاری نکند و اگر از حفظ روایت میکند حافظ باشد و اگر از روی کتاب و یا نوشته روایت میکند [تا مرحلهی روایت] آن را پاراسته باشد و اگر از روی معنی، حدیث را روایت میکند شرطش این است که به موارد غلطانداز معانی، آگاه باشد، و خداوند داناتر است.
این جمله را با [طرح] مسائلی توضیح میدهیم:
1- عدالت راوی: گاهی از طریق سخن صریح انسانهای عادل و گاهی از روی شهرت خود راوی ثابت میشود؛ بنابراین در صورتی که عدالت کسی در بین اهل علم ـ اهل نقل و یا مانند آنها ـ آوازه شهرت یافت و خاص و عام او را به راستی و درستی ستودند در این صورت است که چنین فردی، از سخنی صریح [از طرف امامان حدیث] برای اثبات عدالتش (به عنوان بیّنه و شاهد) بینیاز میباشد. و این نظر صحیح، در مذهب شافعی میباشد و در فن اصول فقه به آن اکتفا شده است.
کسانی از اهل حدیث را که ابوبکر خطیب متذکر میشود از جمله مالک، شعبه، سفیان ثوری و سفیان بن عیینه، أوزاعی، لیث، ابن مبارک، وکیع، احمد بن حنبل، یحیی بن معین و علی ابن مدینی و کسان دیگری که آوازه و شهرت و پیش کسوت بودنشان محرز است نیازی به اثبات عدالت ندارند و تبیین عدالت برای کسی است که وضعیت او بر طالبین [دانش پژوهان] علم روشن نیست.
و ابن عبدالبر، حافظ، این [مطلب] را بسط داده و میگوید: هر دارندهی علمی [حامل علمی] که به خاطر علمش شناخته شده باشد عدل است و اساس بر عدالت اوست مگر زمانی که جرحش ثابت شود. و این به خاطر فرمایش پیامبر میباشد که فرموده است: 🍀🌺🌹(یحمل هذا العلم من کلّ خلف عدوله):🍀🌺🌹 «حاملان این علم [علوم اسلامی] از آیندگان کسانیاند که عادل هستند». و در آنچه که گفته است وسعتی بینهایت وجود دارد.
2- این که چگونه به ضابط بودن راوی پی ببریم
روایاتش را با روایات انسانهای شناخته شده و دارای اعتبار و ضبط و اتقان، محک بزنیم، اگر که دیدیم (هر چند از جهت معنی) روایاتش موافق روایات آنها باشد و یا این که در اکثر موارد
عبارات ذيل مترجم فراموش کرده اند که ترجمه کنند، ما آن را از کتاب عربی ابن الصلاح نقل کردیم:
«- ولو من حيث المعنى - لرواياتهم أو موافقة لها في الأغلب والمخالفة نادرة عرفنا حينئذ كونه ضابطا ثبتا . وإن وجدناه كثير المخالفة لهم عرفنا اختلال ضبطه ولم نحتج بحديثه والله أعلم
الثالثة : التعديل مقبول من غير ذكر سببه على المذهب الصحيح المشهور لأن أسبابه كثيرة يصعب ذكرها فإن ذلك يحوج المعدل إلى أن يقول : لم يفعل كذا لم يرتكب كذا فعل كذا وكذا فيعدد جميع ما يفسق بفعله أو بتركه وذلك شاق جدا
وأما الجرح فإنه لا يقبل إلا مفسرا مبين السبب لأن الناس يختلفون فيما يجرح وما لا يجرح فيطلق أحدهم الجرح بناء على أمر اعتقده جرحا وليس بجرح في نفس الأمر فلا بد من بيان سببه لينظر فيما هو جرح أم لا
وهذا ظاهر مقرر في الفقه وأصوله . وذكر ( الخطيب الحافظ ) : أنه مذهب الأئمة من حفاظ الحديث ونقاده مثل : البخاري ومسلم وغيرهما
ولذلك احتج ( البخاري ) بجماعة سبق من غيره الجرح لهم كعكرمة مولى ابن عباس رضي الله عنهما وكإسماعيل بن أبي أويس وعاصم بن علي وعمرو بن مرزوق وغيرهم . واحتج مسلم بسويد بن سعيد وجماعة اشتهر الطعن فيهم . وهكذا فعل أبو داود السجستاني . وذلك دال على أنهم ذهبوا إلى أن الجرح لا يثبت إلا إذا فسر سببه ومذاهب النقاد للرجال غامضة مختلفة
وعقد ( الخطيب ) بابا في بعض أخبار من استفسر في جرحه فذكر ما لا يصلح جارحا
( 64 ) منها عن شعبة أنه قيل له : لم تركت حديث فلان ؟ فقال : رأيته يركض على برذون فتركت حديثه
ومنها : عن مسلم بن إبراهيم أنه سئل عن حديث الصالح المري فقال : ما يصنع بصالح؟ ذكروه يوما عند حماد بن سلمة فامتخط حماد والله أعلم»]
با حماد رویش را در هم کشید [از بحث در