#پارت230
#امیر_سپهبد⛓🍷
#زهرا_حداد_همدانی🦋
-الان میخوای چی کار کنی ؟
-بگو نگین بیاد بالا .
-نگو که میخوای نگین و باخودت ببری ؟
-به نظرت چی کار کنم ؟
-نگین نمیشه .
امیر پرسشی نگاهش کرد که سبحان گفت :پیمان دلش گیره .
-چه ربطی داره ،میخوایم برای دوساعت نقش بازی کنیم .
-میدونی که اکثرا پسرا وقتی عاشق میشن زیادی غیرت به خرج میدن .
-پسرا غلط میکنن با پیمان .
لبخندی روی لبان سبحان نشست و لب زد :نگین نمی تونه نقشی که باید و اجرا کنه . نگین کی به این مهمانی ها رفته که این دومین بارش باشه . بهترین فکر اینه که ساحل و ببری .
-زبان نفهم میگم نمیشه !
-میشه ! با یک میکاپ غلیظ و لنز و نقاب همه چیز درست میشه .
امیر دستی میان موهایش کشید و گفت :اگر ساحل سام و ساشا رو ببینه چی ؟
-یه طوری حلش کن . نزار با هم روبه رو بشن .
دندانی بهم فشردو گفت :خودم باید این خواجات و آدم کنم . خودم !
-نگران نباش . میگم ساحل بیاد بالا .
-باشه .
سبحان از اتاق بیرون رفت و امیر به سمت میزش رفت . نقابش را که از قبل در آورده بود روی صورتش زد . با تقه ای که به در خورد اجازه ورود داد .
-بیا .
#امیر_سپهبد⛓🍷
#زهرا_حداد_همدانی🦋
-الان میخوای چی کار کنی ؟
-بگو نگین بیاد بالا .
-نگو که میخوای نگین و باخودت ببری ؟
-به نظرت چی کار کنم ؟
-نگین نمیشه .
امیر پرسشی نگاهش کرد که سبحان گفت :پیمان دلش گیره .
-چه ربطی داره ،میخوایم برای دوساعت نقش بازی کنیم .
-میدونی که اکثرا پسرا وقتی عاشق میشن زیادی غیرت به خرج میدن .
-پسرا غلط میکنن با پیمان .
لبخندی روی لبان سبحان نشست و لب زد :نگین نمی تونه نقشی که باید و اجرا کنه . نگین کی به این مهمانی ها رفته که این دومین بارش باشه . بهترین فکر اینه که ساحل و ببری .
-زبان نفهم میگم نمیشه !
-میشه ! با یک میکاپ غلیظ و لنز و نقاب همه چیز درست میشه .
امیر دستی میان موهایش کشید و گفت :اگر ساحل سام و ساشا رو ببینه چی ؟
-یه طوری حلش کن . نزار با هم روبه رو بشن .
دندانی بهم فشردو گفت :خودم باید این خواجات و آدم کنم . خودم !
-نگران نباش . میگم ساحل بیاد بالا .
-باشه .
سبحان از اتاق بیرون رفت و امیر به سمت میزش رفت . نقابش را که از قبل در آورده بود روی صورتش زد . با تقه ای که به در خورد اجازه ورود داد .
-بیا .