میشه وقتایی که نیستم با چیزایی جزئی تر از معمول به یادم بیارین؟
مثلا بگین همون که خیابونای سجاد رو تا صبح متر میکرد
همون که عاشق شیرکاکائوای بدمزه هزارتو بود
همون که با موزیکای " او و دوستانش " بغضش میگرفت.
همون دختره که همیشه لباسای بزرگتر از خودش میپوشید و کیف دوشیش رو کج مینداخت.
همون که از کافه نون فقط کارامل ماکیاتوش رو دوست داشت.
همون عینکیه که هیچ وقت عینکشو نمیزد و چشماش هی ضعیف تر میشد
همون مسافر همیشگی اسنپ که فقط پراید گیرش میومد
همون کلی بینه که جزئیات آدمای مورد علاقهشو از حفظه.
مثلا بگین همون که خیابونای سجاد رو تا صبح متر میکرد
همون که عاشق شیرکاکائوای بدمزه هزارتو بود
همون که با موزیکای " او و دوستانش " بغضش میگرفت.
همون دختره که همیشه لباسای بزرگتر از خودش میپوشید و کیف دوشیش رو کج مینداخت.
همون که از کافه نون فقط کارامل ماکیاتوش رو دوست داشت.
همون عینکیه که هیچ وقت عینکشو نمیزد و چشماش هی ضعیف تر میشد
همون مسافر همیشگی اسنپ که فقط پراید گیرش میومد
همون کلی بینه که جزئیات آدمای مورد علاقهشو از حفظه.