♡︎𝒋𝒆𝒚𝒏𝒏𝒊𝒆 𝒘𝒐𝒓𝒍𝒅♡︎


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


𝒊 𝒘𝒂𝒏𝒕 𝒕𝒐 𝒃𝒆 𝒂𝒍𝒐𝒏𝒆 𝒃𝒖𝒕 𝒘𝒊𝒕𝒉 𝒚𝒐𝒖!シ︎💛
❦︎چنل حرف زدن:
https://t.me/chibegamvalaw
❦︎لینک پیام ناشناس من:
https://telegram.me/BChatBot?start=sc-716614-m9giU48

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


55?!


Репост из: « Overthinker »
برای زیاد شدن و تبادل و این داستانا "این پیاممو فور کنید چنلتون و منم یه پست قشنگتـون فور میکنم اینجا "💕✨

خوشحال میشم بیای کنارم 3>✨


یکی از سرگرمیام اینه،وقتی خواهرم خوابیده ازش عکس بگیرم📷✨
شاید الان باخودتون بگید:واییی چقد گوگولی..چقدخواهرشو دوص داره🥺💋
ولی من ازون عکسا برای باج گرفتن استفاده میکنم:))😂😂😂


😊


میخوام شمارو با کریه‌ترین ایموجی دنیا آشنا کنم:


هوا خنک شده،اینقدر خوشحالم که خیلی خوشحالم🥹☁️✨


فکوفامیل


شب یلدای۱۳،۱۴سال پیش بود،یه لباس کامل قرمز پوشیده بودم که به مناسبت اون شب بخوره.
رفته بودیم خونه مادربزرگم که من رفتم دسشویی،موقع استفاده از شیلنگ،شیر دسشویی اونموقع ازاین دوتاییا بود،یکیش آبی بود یکیش قرمز،منم به افتخار رنگ لباسم شیر قرمز رو باز کردم...دیگ خودتون بقیشو تصور کنید🔥
احمقی بودم واسه خودما:))😂😂😂


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
*وقتی فهمیدم سم جوین شده
من:


Репост из: 『 𝐃𝐚𝐧𝐢𝐬𝐦 』️
شب بخیر دلبر دلبرده ی سر به هوای من💛✨


من میتونم تا ابد و یک روز پززززز بدم که کیوت‌ترین،خوشگل ترین،دوست داشتنی ترین و همه چیز تموم ترین پسر دنیا تو چنلم جوین شده:))
سمی‌قشنگم‌خوش‌اومدی عرررررر..🥹🫂💛✨


۞𝒚𝒐𝒖'𝒓𝒆 𝒔𝒕𝒊𝒍𝒍 𝒊𝒏 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕:))✨


❤️‍🔥آدما‌هیچوقت‌اولین‌عشقشون‌رویادشون‌نمیره...❤️‍🔥
من9سالم بود و اون پسر12سالش بود.
تازه‌ به خونه‌ی جدیدمون نقل مکان کرده بودیم،یه مردسن بالا و همسرش همسایمون بودن،هر پنج شنبه بچه‌هاشون میومدن خونشون،یه نوه‌ی دخترداشت که هروقت میومد،با من،خواهرم و دوتا دیگه ازدوستام یه اکیپ پنج نفره درست میکردیم و مشغول بازی کردن میشدیم،این دختر یه برادر داشت به اسم صالح؛پسر خوشگلی بود،برعکس خواهرش که چشم‌های تیره و موهای قهوه‌ای داشت،صالح موهاش زیتونی و چشماش سبز بود،هروقت از در خونه میزد بیرون،بهم نگاه میکرد و با تخسی میگفت:حالت خوبه؟
نگاهمو ازش میدزدیدم،جوابشو نمیدادم و اخم میکردم.
این قضیه ماه‌ها ادامه پیدا کرد،هروقت ازم میپرسید حالت خوبه یا اخم میکردم یا جواب میدادم:به تو چه؟!
پنج شنبه شده بود و خونه‌ی همسایه‌ی ماحسابی شلوغ بود!
صالح طبق معمول از خونه زد بیرون و چشمش بهم خورد.
+حالت خوبه جیران خانم؟
حتی نمیدونستم اسممو از کجا میدونه،منم که یه دختر مغرور بودم برای همین بازم جوابشو ندادم و اخم کردم،اگ بگم منم ازش خوشم میومد دروغ نگفتم!ولی اون غرور لعنتی نمیذاشت مثل ادم بهش جواب بدم.
صالح این‌بار برگشت و به دوستم گفت:تو چطوری؟
دوستم موهاشو داد پشت گوشش و گفت:مرسی من خوبم.
صالح نگاهی بهم انداخت و رفت.اون روز من حسای خیلی زیادی رو تجربه کردم،شایدم فهمیدم غرور زیادم خوب نیس،شایدم حسادت رو برای اولین بار تجربه کردم،شایدم باخودم گفتم مهربون بودن شیرین تر از این حرفاست!
هفته‌ی بعد خودمو خوشگل کردم،موهامو فر کردم،یه تاپ و شلوارک زرد هم پوشیدم و به سمت بچه‌ها رفتم،هی خدا خدا میکردم صالح بیاد بیرون و حالمو بپرسه،خیلی نگذشته بود که در بازشد و صالح و دوستش از خونه زدن بیرون.
طبق معمول نگام کرد و پرسید:حالت خوبه؟
لبخندی بهش زدم و آروم گفتم:خوبم:)
پسره تو حال خودش نبود،نیشش تا بناگوشش باز شده بود،خوشحالی قشنگ از چهرش مشخص بود.تصمیم گرفته بودم ازاین به بعد بیشتر بهش بگم حالم خوبه و بهش لبخند بزنم تا بتونم این چهره‌ی خوشحالشو بیشتر ببینم.
ولی...نمیدونستم که خیلی دیر تصمیم گرفتم...چون توی همون هفته،مردسن بالا و همسرش تصمیم گرفتن از اون خونه بار کنن،و من دیگه هیچوقت نتونستم صالح رو ببینم!:))))


Репост из: 『 𝐃𝐚𝐧𝐢𝐬𝐦 』️
شب بخیر دلبر دلبرده ی سر به هوای من💛✨


ولی سیب زمینی سرخ شده تو هر موقعیتی میچسبه🥹🤤


کسایی که از ایموجی‌ها و استیکرای قفلیم استفاده میکنن


پدربزرگم از اعداد رند بدش میاد،مثلا برای تولدم بجای۵۰۰تومن،۴۹۰تومن زد به حسابم:)))😂😂😂😂


چرا واقعا؟!؟!


پلی لیست به پیشنهاد سمی>>>>>>



Показано 20 последних публикаций.

44

подписчиков
Статистика канала