Репост из: "Voltaire"
وارد کلیسا شد
هیونگ پشت پیانوی گوشه ی کلیسا نشسته بود و اون رو مینواخت
سعی کرد چشماشو ببنده و ب صدای پیانو گوش بده و از بوی خنک نعنا ک توی کلیسا پیچیده بود لذت ببره
اما هیونگ ..
اون مرده ...
مگ همین چند ساعت پیش توی تابوت زیر خاک گذاشته نشده بود؟!
پس این ادم ک داره پیانو میزنه؟....
هیونگ پشت پیانوی گوشه ی کلیسا نشسته بود و اون رو مینواخت
سعی کرد چشماشو ببنده و ب صدای پیانو گوش بده و از بوی خنک نعنا ک توی کلیسا پیچیده بود لذت ببره
اما هیونگ ..
اون مرده ...
مگ همین چند ساعت پیش توی تابوت زیر خاک گذاشته نشده بود؟!
پس این ادم ک داره پیانو میزنه؟....