درددل یه مرد متاهل :😐
آقا ما يه زن گرفتيم،
يني شيرين ترين و فرحبخشترين لحظات عمرمونو در زندگي زناشويي تجربه کرديم...
ميرفتيم سر کار ، زنمون ميگفت :
چرا انقد ميري سر کار؟
چرا به من نميرسي؟
ميمونديم تو خونه ميگفت:
چرا نميري سر کار؟
پس کي ميخواد پول بياره تو اين خونه؟
ميشستيم رو مبل ميگفت:
من بايد از صبح تا شب تو اين خونه جون بکنم جنابعالي رو مبل لم بدي؟
پا ميشديم کمکش کنيم ميگفت:
اومدي خرابکاري کني؟
قيافه مون ژوليده پوليده بود ميگفت؛
تو اصلاٌ بخاطر من به خودت نميرسي!
به خودمون ميرسيديم ميگفت:
داري خودتو برا کي خوشگل ميکني؟
از دستپختش تعريف نميکرديم ميگفت:
تو اصلاٌ قدرشناس زحمتاي من نيستي!
تعريف ميکرديم ، ميگفت:
ها؟ چه گندي زدي که حالا با اين حرفا ميخواي وجدانتو راحت کني؟...😐😐😂
💛
@jook_Station