وضعیت اجتماعی ایران در سیصد سال پیش
در غزلی از ملامحسن فیض کاشانی (ف 1090 ق) شاگرد برتر و داماد بزرگ ملاصدرا
ملامحسن این غزل سیاسی اجتماعی را در یکی از شهرهای بزرگ مرکز ایران (قم، کاشان، اصفهان یا شیراز) در نیمۀ دوم قرن یازدهم سروده است. او همۀ صاحبمنصبان شهر خود را آلوده به فریب و دغل و ظلم وصف کرده است. غزل سیصد و پنجاه سال پیش هنوز وصف الحال جامعۀ ماست:
1. واعظ به منبر آمد و بيهوده ساز کرد
در حق هر گروه سرِ حرف باز کرد
2. ملا به مَدرَس آمد و درسِ دقيق گفت
حق را ز غيرِ حق به گُمان امتياز کرد
3. خالي ز معرفت چو رياستپناه شد
انکار بر معارفِ اربابِ راز کرد
4. زاهد ز انتظار نَعيمِ بهشت ماند
عابد نماز را به تکلُّف دراز کرد
5. مغرور شد به عزتِ تقديم در نماز
آن جاهدوست کو به امامت نماز کرد
6. صوفي به خانقاه درآمد به وجد و شور
جمع مُريد را به لَقا سرفراز کرد
7. بر مَسنَد محاکمه قاضي چو پا نهاد
دست نُهفتهگير به هر سو دراز کرد
8. آن کو ميان قاضي و خَصمَين واسطه است
بنهاد دام مکر و سر حيله باز کرد
9. فتويپناهِ هيچمدانِ عَمامهکوه
بر وفقِ مُدَّعاي کَسان مکر ساز کرد
10. حاکم چو بر سريرِ حکومت قرار يافت
بر بيکسانِ شهر در ظلم باز کرد
11. رشوت گرفت مُحتَسِب و نرخ را فزود
از لقمۀ حرام درِ عيش باز کرد
12. کوتاه کرد دستِ فقيران ز مالِ وقف
آن ميرزا که دستِ تصدي دراز کرد
13. مستوفي از زبانِ قلم حرف ميزند
خود داند و خدا سرِ دفتر چو باز کرد
14. دانا چو ديد رويِ زمين را گرفت ظلم
کُنجي خزيد و در به رُخ خود فراز کرد
15. (فيض) از فريب شَعبدۀ اهل روزگار
با حق پناه برد و ز خلق احتراز کرد
توضیح ابیات
بیت 1: واعظ بر منبر دربارۀ گروههای اجتماعی حرف میزند.
بیت 2: ملا در مدرسه درس دقیق میدهد و گمانش که حق را از غیر حق باز شناخته است.
بیت 3: ملایان خالی از معرفت ریاستپناه شدند و انکار اهل دانش میکنند.
بیت 4: زاهد در انتظار بهشت است و عابد هم نمازش را به ریا طول می دهد.
بیت 5: امام جماعتِ جاهطلب به این که پیشتر از همه ایستاده مغرور شده است.
بیت 6: صوفی در خانقاه به وجد و شور است. و در حلقۀ مریدانش جلوه گری می کند.
بیت 7: قاضی که در بر محکمۀ عدل مینشیند، دست پنهانگیر خود را به همه سو دراز کرده تا چه کسی پول بیشتر بدهد.
بیت 8: کسی که واسطۀ میان قاضی و طرفین دعواست دام نهاده و سر حیله باز کرده است.
بیت 9: عالم صاحب فتوای هیچمدان که عمامه بزرگش به اندازۀ کوه است، مطابق مدعای بزرگان (اهل قدرت) مکر آغاز کرده است.
بیت 10: حاکم هم بر تخت حکومت در ظلم را باز کرده است.
بیت 11. محتسب (مأمور شهربانی) هم رشوه گیر است و نرخ را بالا می برد و لقمۀ حرام میخورد.
بیت 12: میرزای اوقاف (مأمور ثبت) با دستدرازی به مال اوقاف دست فقیران را کوتاه میکند.
بیت 13: مستوفی (مأمور دارایی) خدا میداند در دفترش چه خبر است.
بیت 14: دانا هم چون دید که روی زمین را ظلم گرفته در خانه خزید و در را بست.
بیت 15: فیض کاشانی هم به خدا پناه برد و از مردم کناره گرفت
در غزلی از ملامحسن فیض کاشانی (ف 1090 ق) شاگرد برتر و داماد بزرگ ملاصدرا
ملامحسن این غزل سیاسی اجتماعی را در یکی از شهرهای بزرگ مرکز ایران (قم، کاشان، اصفهان یا شیراز) در نیمۀ دوم قرن یازدهم سروده است. او همۀ صاحبمنصبان شهر خود را آلوده به فریب و دغل و ظلم وصف کرده است. غزل سیصد و پنجاه سال پیش هنوز وصف الحال جامعۀ ماست:
1. واعظ به منبر آمد و بيهوده ساز کرد
در حق هر گروه سرِ حرف باز کرد
2. ملا به مَدرَس آمد و درسِ دقيق گفت
حق را ز غيرِ حق به گُمان امتياز کرد
3. خالي ز معرفت چو رياستپناه شد
انکار بر معارفِ اربابِ راز کرد
4. زاهد ز انتظار نَعيمِ بهشت ماند
عابد نماز را به تکلُّف دراز کرد
5. مغرور شد به عزتِ تقديم در نماز
آن جاهدوست کو به امامت نماز کرد
6. صوفي به خانقاه درآمد به وجد و شور
جمع مُريد را به لَقا سرفراز کرد
7. بر مَسنَد محاکمه قاضي چو پا نهاد
دست نُهفتهگير به هر سو دراز کرد
8. آن کو ميان قاضي و خَصمَين واسطه است
بنهاد دام مکر و سر حيله باز کرد
9. فتويپناهِ هيچمدانِ عَمامهکوه
بر وفقِ مُدَّعاي کَسان مکر ساز کرد
10. حاکم چو بر سريرِ حکومت قرار يافت
بر بيکسانِ شهر در ظلم باز کرد
11. رشوت گرفت مُحتَسِب و نرخ را فزود
از لقمۀ حرام درِ عيش باز کرد
12. کوتاه کرد دستِ فقيران ز مالِ وقف
آن ميرزا که دستِ تصدي دراز کرد
13. مستوفي از زبانِ قلم حرف ميزند
خود داند و خدا سرِ دفتر چو باز کرد
14. دانا چو ديد رويِ زمين را گرفت ظلم
کُنجي خزيد و در به رُخ خود فراز کرد
15. (فيض) از فريب شَعبدۀ اهل روزگار
با حق پناه برد و ز خلق احتراز کرد
توضیح ابیات
بیت 1: واعظ بر منبر دربارۀ گروههای اجتماعی حرف میزند.
بیت 2: ملا در مدرسه درس دقیق میدهد و گمانش که حق را از غیر حق باز شناخته است.
بیت 3: ملایان خالی از معرفت ریاستپناه شدند و انکار اهل دانش میکنند.
بیت 4: زاهد در انتظار بهشت است و عابد هم نمازش را به ریا طول می دهد.
بیت 5: امام جماعتِ جاهطلب به این که پیشتر از همه ایستاده مغرور شده است.
بیت 6: صوفی در خانقاه به وجد و شور است. و در حلقۀ مریدانش جلوه گری می کند.
بیت 7: قاضی که در بر محکمۀ عدل مینشیند، دست پنهانگیر خود را به همه سو دراز کرده تا چه کسی پول بیشتر بدهد.
بیت 8: کسی که واسطۀ میان قاضی و طرفین دعواست دام نهاده و سر حیله باز کرده است.
بیت 9: عالم صاحب فتوای هیچمدان که عمامه بزرگش به اندازۀ کوه است، مطابق مدعای بزرگان (اهل قدرت) مکر آغاز کرده است.
بیت 10: حاکم هم بر تخت حکومت در ظلم را باز کرده است.
بیت 11. محتسب (مأمور شهربانی) هم رشوه گیر است و نرخ را بالا می برد و لقمۀ حرام میخورد.
بیت 12: میرزای اوقاف (مأمور ثبت) با دستدرازی به مال اوقاف دست فقیران را کوتاه میکند.
بیت 13: مستوفی (مأمور دارایی) خدا میداند در دفترش چه خبر است.
بیت 14: دانا هم چون دید که روی زمین را ظلم گرفته در خانه خزید و در را بست.
بیت 15: فیض کاشانی هم به خدا پناه برد و از مردم کناره گرفت