5 May, 12:52
دیپلماتهای ایران بعد از انقلاب، فنِ دیپلماسی را نمیدانستند و زبان انگلیسیشان خوب نبود، بنابراین تصویر خیلی کارآمدی از خود نشان نداده بودند. ظاهرشان نیز مناسب نبود، حتی خود من در روز اول با کاپشن به نمایندگی نیویورک رفتم و واقعاً کُت نداشتم. افرادی بودند که با کُتِ سربازی به سازمان ملل متحد میرفتند، پس از اینکه کت سربازی را کنار گذاشتند، کت و شلوارهای کثیفِ بیحساب و کتاب و با یقهٔ باز میپوشیدند. خاطرم هست به تازگی یقه سهسانتی یا به اصطلاح آخوندی در وزارت خارجه مرسوم شده بود. در نیویورک هم که از آن پیراهنها پیدا نمیشد. بنابراین از همسرم خواهش کردم تا یقه پیراهنم را بشکافد و آن قسمت بالاییاش را در بیاورد، به همین صورت یقه دیپلماتیک درست کردیم. روز اولی که این کار را انجام دادم و به سازمان ملل متحد رفتم خانم موخرجی نمایندهٔ هند کنار من نشسته بود. ایشان دختر وزیر خارجه اخیر هندوستان و در آن زمان کارشناس سازمان ملل متحد بود…آن خانم به من گفت امروز اولین باری است که با ظاهری مرتب به اینجا آمدهای و این خیلی مهم است زیرا اگر دیگران شما را نامرتب ببینند دیگر به عقایدتان توجهی نمیکنند-۸۹
5 May, 12:48
من از زمان شاه در آمریکا دانشجو بودم. در آن زمان چون شاه، دوستِ آمریکاییها بود، برخورد نسبتاً مناسبی با ایرانیها داشتند، حتی علیرغم اینکه با عربها نیز دوست بودند اما چنین برخوردی با آنها نداشتند، زیرا ایرانیان را با فرهنگتر از اعراب میدانستند و واقعاً هم همینطور بود. عربها به پول جدیدی دست یافته بودند و رفتارهای ناشایستی از خود نشان میدادند. اما با وقوع انقلاب این برخورد کاملاً عوض شد-۸۸
5 May, 12:12
در ده سال اول انقلاب، وزارت خارجه کاملاً ناتوان و بدون نیرو بود. افراد انگشتْشماری زبان انگلیسی میدانستند و تعداد بسیار کمی از دوستان بودند که اصلاً متوجه باشند سازمان ملل متحد چیست! آن هم نه در حد تخصصی بلکه در حد عمومی-۶۸
5 May, 11:23
مجموع خانوادهٔ ما از متدینین سنتی بودند. فکر میکنم در طول بیست و پنج سالی که با پدرم بودم، نماز شب او ترک نشد اما در عین حال از قبل از انقلاب تا زمانی که فوت کرد[۱۳۶۳]بسیار مخالف انقلابیون و جمهوری اسلامی بود-۱۶
4 May, 14:14
صفحهٔ نهم روزنامهٔ اطلاعات علاوه بر محکومیت ترور مرتضی مطهری توسط گروه انقلابی فرقان، در تیتری دیگر ترور ناصرالدین شاه را «اعدام انقلابی» خوانده، و از قاتلِ شاه تجلیل کرده است. این روزنامه ضمن «مجاهد» نامیدن میرزارضا کرمانی، اسدآبادی[افغانی] را محرک او در این ترور دانسته است.
4 May, 09:41
ساعت ۹ صبح به بیمارستان برای ملاقات امام رفتم. چند دقیقهای ایشان را دیدم. رو به بهبودی میروند. چند کلمهای صحبت کردم. گفتند کمی درد دارند. دستم را به آرامی روی دست امام گذاشتم. داغ بود. حرارت دستشان تا اعماق وجودم را گرم کرد. عشق به امام بیتابم کرد. مایل بودم بوسهای بر لبهای خشک و پژمردهٔ ایشان بزنم. شرم کردم. لبهایم را روی نقطههایی از سرشان که مو نداشت، گذاردم. آنجا هم داغ و مرطوب بود، بیاختیار با زبانم کمی از رطوبت را برداشتم. امام با گرفتن انگشت شستم که روی دستشان بود، پاداشم را دادند. ۳ خرداد ۱۳۶۸
4 May, 09:32
شب در منزل احمد آقا با سران قوا مهمان بودیم؛ امام هم در جلسه شرکت کردند و جلسه خودمانی شد و امام شوخیهای شیرینی فرمودند.۲۱ دی ۱۳۶۲
2 May, 14:12
مالیات گرفتن و گمرک گرفتن و ربای بانک گرفتن و امتیاز دادن و نرخ دادن حتی پولِ تنظیف و چراغ از مردم گرفتن و از آدم و حیوان سرشماری گرفتن همچنین حکماً باید پنیر سیری سه شاهی، زغال منی به یک هزار، برنج به سه قران و امثال اینها، باید فروخته شود، منافی احکام دین و مخالف قول معروف سیدالمرسلین علیهالسلام است که فرموده الناس مسلطون علی اموالهم!
2 May, 11:42
آقای مهندس بازرگان آمد و از انحصارطلبی جریان حاکم، حرف غلط همیشگی مخالفان، صحبت داشت و از من میپرسید از ما چه میخواهید؟ و من گفتم کارشکنی نکنید، کافی است. سه جلسهٔ طولانی با ایشان صحبت کردهام؛ چیز مهمی بدست نیامده.۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰
2 May, 11:11
آقای محسن رضایی آمد و برای نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری مشورت کرد. گفتم پیروز نمیشود و دو سه میلیون رای خواهد داشت. گفت اگر به پنج میلیون رای برسد، خوب است.۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۰
28 Apr, 11:52
خداوند عزّ اسمه شرِّ تقیزاده و امثال او را از این مملکت و ملّتِ فلکزده رفع فرماید.
28 Apr, 10:46
در همان نخستین روز کودتا، من و مؤیداحمدی[از نمایندگان مجلس دوم] دربارهٔ کودتا و کودتاگران صحبت میکردیم. سید ضیاالدین برای ما شناخته شده بود، «ولی راجع به رضاخان چون هیچ یک اسم او را هم نشنیده بودیم کُمیتمان لنگ میماند، که این شخص کیست، و چکاره است و انگلیسیها او را از کجا پیدا کردهاند؟»-۲۱۰،۲۱۴
27 Apr, 11:00
برای مزار شیخ عبدالقادر گیلانی[از بزرگان تصوف]کالسکهٔ عثمانی را سوار بودم. از دروازهٔ خراب بغداد وارد شدیم. مردم سنی، بسیار به شیخ اعتقاد دارند. گفتم زیارتی بخوانند. گفتند: چیزی نداریم. بعد یک نفر به عربی زیارتنامهای ساخته بود که اتحاد دولتین اسلام را شیخ زیاد بکند و چه بکند. بعد از این مزخرفات رفتم مسجد.
27 Apr, 09:06
عفت از اینکه باز در گفتههای امام، ستایش از بنیصدر شده، ناراحت بود و میگفت خانم شهید مطهری هم ناراحت است. ولی من توضیح دادم که ستایش مهمی نبوده.۸ اردیبهشت ۱۳۶۰
26 Apr, 14:43
باید شاه را کُشت یا به شکلِ دیگری از میان برداشت-۱۹۶۷
26 Apr, 12:58
ای پدرسگ بابیها، ای زن قحبه فکلیها، ای پدرسوخته سیدجمال[واعظ اصفهانی]، ای حرامزاده ملکالمتکلمین! چه از جان ما میخواهید!؟ بر پدر آنکه مجلس نمیخواهد لعنت! بر مادر آنکه طالب مشروطه نیست، لعنت! اما شماها، پدرسگها، میانه افتاده نمیگذارید مردم راحت باشند. مشروطه که شدید هر چه گفتید و خواستید که دادند، دیگر چرا ولکن نمیباشید، دست از یقهٔ شاه و مجلس برنمیدارید!؟ هر روز جمع شده یک ایراد، یک حرف، تاکی تا چند…متصل میان مجلس و شاه را برهم میزنید. متصل از این و آن بد میگویید، مگر در این مملکت از شما دو نفر صاحبکمالتر نیست، مگر در این ولایت از شما دو نفر دلسوزتر نیست!؟ چرا یک نفر دیگر این آشوب و فتنهها را نمیکند؟
26 Apr, 11:03
بدگمانی شاه دربارهٔ بریتانیا حد و حدودی نداشت. او یکبار به آمریکاییها گفته بود که ما[بریتانیا] سلسلهٔ قاجار را برانداختیم و پدر او را به سلطنت برداشتیم و آنگاه پدر او را برانداختیم و میتوانیم او را نیز تا وقتی که دلمان بخواهد نگاه داریم و یا دورش اندازیم!
26 Apr, 00:55
مرحوم امیرکبیر، میرزا تقیخان خدمات بسیار کرد…در میان همهٔ اقداماتش کدام بیشتر به ذوق ایرانی چسبید؟…سربِ آب کرده به حلقِ مستِ قدارهکش ریختن. این عملش مخصوصاً در خاطرهها مانده بود. بیشتر این کارش را به یاد میآورند! از اینجا میشود فهمید روح ایرانی چقدر معتاد و معتقد به خشونت و سختی است. با همچو روحی ملایمت چه نتیجه خواهد داد؟ هیچ!
25 Apr, 21:26
محمودمیرزا احتشامالسلطنه، از خاندان قاجاری دولّو، و دومین رئیس مجلس شورای ملّی است. کتاب خاطرات او منتشر شده است.
25 Apr, 21:14
مردمی که با صدور فرمان مشروطیت خود را از بند رسته و ناجی تصور میکردند، حتی رؤسا و پیشوایان و سرکردگانشان، از مفهوم آزادی و مشروطه و حکومت پارلمان و حدود آزادی افراد و اجتماعات و آزادی لسان و قلم، کمتر اطلاعی نداشتند تا چه رسد به تودهٔ ملت و مردم عوام-۶۱۸