دیروز زهرا با شوهرش دعواش شده بود سر اینکه چرا نمیذاری غذامو بخونم😹(شوهرش میشه پسر عمم)
بعد زهرا چس کرده بود اومده بود خونمون با محمد حرف نمیزد محمدم هی ادا درمیاورد پشت سرش هی غلغلکش میداد بخنده ولی زهرا فقط تلویزیونو نگاه میکرد...
بعد برا اینکه حواسشو پرت کنم رفتم جلو تلویزیون نشستم که یکم حواسشو بده به محمد
عینکم رو میز بوده محمد برداشته زده به زهرا میگه اهههه نگا چه عینک سه بعدی پیدا کردم دختر کره ایه کیه نشسته جلو تلویزیون؟جدی جدی واقعیه هاااا شبیه مهدیه خودمونه
بعد داده به زهرا میگه توهم ببین:)))
شمااا بودین ذوق نمیکردین؟؟؟؟
بعد زهرا چس کرده بود اومده بود خونمون با محمد حرف نمیزد محمدم هی ادا درمیاورد پشت سرش هی غلغلکش میداد بخنده ولی زهرا فقط تلویزیونو نگاه میکرد...
بعد برا اینکه حواسشو پرت کنم رفتم جلو تلویزیون نشستم که یکم حواسشو بده به محمد
عینکم رو میز بوده محمد برداشته زده به زهرا میگه اهههه نگا چه عینک سه بعدی پیدا کردم دختر کره ایه کیه نشسته جلو تلویزیون؟جدی جدی واقعیه هاااا شبیه مهدیه خودمونه
بعد داده به زهرا میگه توهم ببین:)))
شمااا بودین ذوق نمیکردین؟؟؟؟