Репост из: چپ اسلامي
جمهورى اسلامى در ساختار كنونى در حال تكميل پروژه ناتمام دولت-ملت سازى پهلوى است
(گزيده اى از نشست آيين در ميانه دولت و مردم؛ برگزار شده توسط پژوهشكده فرهنگ و هنر اسلامى)
🔸محمدحسین بادامچی که پیشتر یادداشتی دراینباره نوشته است، سراغ تمایل به قدسی کردن مسائل اجتماعی میرود و این تمایل را مانع از فهم امر اجتماعی میداند و ادامه میدهد: متأسفانه آنطور که در این صحنه هم میبینیم، این تمایل به قدسی کردن که توسط دینداران هم اتفاق میافتد، متضمن نوعی شرک است. البته شاید به لحاظ استعاری بتوان جایی برای تعابیری که در این فرایند بهکار میروند، قائل بود اما بههرحال اصلاً اتفاق خوشایندی نیست که آن چیزی را که محصول تاریخ خاص ما و پدیدهّهای اجتماعی، در تحولات خاص تاریخی و سیاسی ماست، اینگونه قدسیسازی کنیم. چراکه بههرحال در چنین صحنهای عینیت اتفاقات تغییر نمیکند؛ بازیگرانی هستند و دارند این اتفاقات را رقم میزنند. اینگونه فقط ماییم که از تحولات عقب میمانیم و خودآگاهی ماست که جا میماند. خود این موضوع جای تأمل دارد که آیا این فروبستگی در مقابل اندیشیدن، آنهم در همان لحظه شروع [آنگونه كه در اين مورد در نهايت مانع حضور برادر عزيزمان آقاى مظاهرى در اين نشست شد] ، جلوی هرگونه تأمل، اصلاح و پیشرفتی را نمیگیرد؟
🔹بادامچی نکتة مدنظر خود در باب پیادهروی اربعین را نکتهای کلیتر و کلانتر از این پدیدة خاص میداند و آن را ذیل روند دولتملتسازی توضیح میدهد: پروژهای که بهنظر او از دورة پهلوی کلید خورده است و هدف آن درهم شکستن جامعة ایرانی، ادغام آن در حکومت و ازبینبردن بخشی از جامعه است که همواره دربرابر حاکمیت مقاومت میکند. او میگوید: انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی در مقابل این پروژه شکل گرفتند و در مقابل این روند ایستادگی کردند. باید توجه داشت که علما و درکل تشیع مهمترین محور مقاومت در مقابل این پروژه هستند. اما باید پرسید که چگونه با وجود اینکه انقلاب اسلامی بر علیه این پروژه شکل گرفت، دولتملتسازی پس از انقلاب نیز ادامه پیدا میکند. این سؤال خود جای بحث مفصلی دارد اما آنچه اکنون باید گفت این است که پس از انقلاب، نهاد مذهب نیز در این پروژه تصرف شده است و وقتی تشیع به این شکل مصادره میشود، مقاومت جامعه بهکلی در هم میشکند. میتوان مراسم ۲۲ بهمن و ۱۳ آبان و راهیان نور را دید که چه اتفاقی برای آنها افتاده و پرسید که اکنون چه معنای سیاسی و اجتماعی در آنها وجود دارد. البته من سیاسی و اجتماعی را تفکیک میکنم و از معنای اجتماعی این را مراد میکنم که این مراسم چه نسبتی با تحولات اجتماعی ما دارند و چگونه میشود آنها در ضمن منطق این تحولات جای داد و از معنای سیاسی نیز این را میپرسم که این مراسم چه وظیفهای را در میان رویدادهای سیاسی ما به عهده میگیرند. در هیئات مذهبی نیز همین تأثیرات را مشاهده میکنیم و امروز میبینیم که اگر برخی نمادها از آنها حذف شوند، چیزی جز یک فستیوال معمولی از آنها باقی نمیماند. از اینجا به بعد، از تمام این مراسم صرفاً چیزی باقی میماند که میشود از آنها تنها بهعنوان یک پایگاه هویتی یاد کرد. این پایگاه هویتی فقط به این درد میخورد که به جهان بگوید «ما هستیم.»
🔸این پژوهشگر علوم اجتماعی، در انتهای صحبت خود، سوءتفاهمهایی را که در واکنش به یادداشت او ایجاد شدهاند، اینگونه تذکر میدهد که: اولاً من بحث اربعین دولتی و اربعین مردمی را مطرح نکردم؛ بحث بنده اربعین مردمی و اربعین تودهای بود. این خیلی سادهلوحانه است که تصور شود دولت دارد این آئین را پیش میبرد. من تودهای را در مقابل مردمی بهکار میبرم. دوگانة دیگر هم که به متن بنده نسبت دادند دوگانة اجتماعیسیاسی بود درحالیکه منظور بنده دوگانة اجتماعیحکومتی بود و بهنظر من حتی جای سیاست در اینجا خالی است. چراکه در هردوی این اشکال ما جای خالی نوعی از یک تشیع سیاسی را میبینیم و باید این را نیز گفت که سیاسی بودن تشیع از اجتماعی بودن آن بر میآید. من بهعنوان مدافع تشیع سیاسی هردوی این اشکال را نقد میکنم درعینحالی که معتقدم تشیع اجتماعی پتانسیل بالاتری دارد.
👈خلاصه نقدهاى وارده بر طرح مساله فوق توسط دوستان گرامى آقايان شهرستانى، متولى و مهديار و تفصيل مناظره را در گزارش و فايل صوتى زير دنبال كنيد.
https://www.mehrnews.com/news/4147818/
https://t.me/IslamicLeft/421
(گزيده اى از نشست آيين در ميانه دولت و مردم؛ برگزار شده توسط پژوهشكده فرهنگ و هنر اسلامى)
🔸محمدحسین بادامچی که پیشتر یادداشتی دراینباره نوشته است، سراغ تمایل به قدسی کردن مسائل اجتماعی میرود و این تمایل را مانع از فهم امر اجتماعی میداند و ادامه میدهد: متأسفانه آنطور که در این صحنه هم میبینیم، این تمایل به قدسی کردن که توسط دینداران هم اتفاق میافتد، متضمن نوعی شرک است. البته شاید به لحاظ استعاری بتوان جایی برای تعابیری که در این فرایند بهکار میروند، قائل بود اما بههرحال اصلاً اتفاق خوشایندی نیست که آن چیزی را که محصول تاریخ خاص ما و پدیدهّهای اجتماعی، در تحولات خاص تاریخی و سیاسی ماست، اینگونه قدسیسازی کنیم. چراکه بههرحال در چنین صحنهای عینیت اتفاقات تغییر نمیکند؛ بازیگرانی هستند و دارند این اتفاقات را رقم میزنند. اینگونه فقط ماییم که از تحولات عقب میمانیم و خودآگاهی ماست که جا میماند. خود این موضوع جای تأمل دارد که آیا این فروبستگی در مقابل اندیشیدن، آنهم در همان لحظه شروع [آنگونه كه در اين مورد در نهايت مانع حضور برادر عزيزمان آقاى مظاهرى در اين نشست شد] ، جلوی هرگونه تأمل، اصلاح و پیشرفتی را نمیگیرد؟
🔹بادامچی نکتة مدنظر خود در باب پیادهروی اربعین را نکتهای کلیتر و کلانتر از این پدیدة خاص میداند و آن را ذیل روند دولتملتسازی توضیح میدهد: پروژهای که بهنظر او از دورة پهلوی کلید خورده است و هدف آن درهم شکستن جامعة ایرانی، ادغام آن در حکومت و ازبینبردن بخشی از جامعه است که همواره دربرابر حاکمیت مقاومت میکند. او میگوید: انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی در مقابل این پروژه شکل گرفتند و در مقابل این روند ایستادگی کردند. باید توجه داشت که علما و درکل تشیع مهمترین محور مقاومت در مقابل این پروژه هستند. اما باید پرسید که چگونه با وجود اینکه انقلاب اسلامی بر علیه این پروژه شکل گرفت، دولتملتسازی پس از انقلاب نیز ادامه پیدا میکند. این سؤال خود جای بحث مفصلی دارد اما آنچه اکنون باید گفت این است که پس از انقلاب، نهاد مذهب نیز در این پروژه تصرف شده است و وقتی تشیع به این شکل مصادره میشود، مقاومت جامعه بهکلی در هم میشکند. میتوان مراسم ۲۲ بهمن و ۱۳ آبان و راهیان نور را دید که چه اتفاقی برای آنها افتاده و پرسید که اکنون چه معنای سیاسی و اجتماعی در آنها وجود دارد. البته من سیاسی و اجتماعی را تفکیک میکنم و از معنای اجتماعی این را مراد میکنم که این مراسم چه نسبتی با تحولات اجتماعی ما دارند و چگونه میشود آنها در ضمن منطق این تحولات جای داد و از معنای سیاسی نیز این را میپرسم که این مراسم چه وظیفهای را در میان رویدادهای سیاسی ما به عهده میگیرند. در هیئات مذهبی نیز همین تأثیرات را مشاهده میکنیم و امروز میبینیم که اگر برخی نمادها از آنها حذف شوند، چیزی جز یک فستیوال معمولی از آنها باقی نمیماند. از اینجا به بعد، از تمام این مراسم صرفاً چیزی باقی میماند که میشود از آنها تنها بهعنوان یک پایگاه هویتی یاد کرد. این پایگاه هویتی فقط به این درد میخورد که به جهان بگوید «ما هستیم.»
🔸این پژوهشگر علوم اجتماعی، در انتهای صحبت خود، سوءتفاهمهایی را که در واکنش به یادداشت او ایجاد شدهاند، اینگونه تذکر میدهد که: اولاً من بحث اربعین دولتی و اربعین مردمی را مطرح نکردم؛ بحث بنده اربعین مردمی و اربعین تودهای بود. این خیلی سادهلوحانه است که تصور شود دولت دارد این آئین را پیش میبرد. من تودهای را در مقابل مردمی بهکار میبرم. دوگانة دیگر هم که به متن بنده نسبت دادند دوگانة اجتماعیسیاسی بود درحالیکه منظور بنده دوگانة اجتماعیحکومتی بود و بهنظر من حتی جای سیاست در اینجا خالی است. چراکه در هردوی این اشکال ما جای خالی نوعی از یک تشیع سیاسی را میبینیم و باید این را نیز گفت که سیاسی بودن تشیع از اجتماعی بودن آن بر میآید. من بهعنوان مدافع تشیع سیاسی هردوی این اشکال را نقد میکنم درعینحالی که معتقدم تشیع اجتماعی پتانسیل بالاتری دارد.
👈خلاصه نقدهاى وارده بر طرح مساله فوق توسط دوستان گرامى آقايان شهرستانى، متولى و مهديار و تفصيل مناظره را در گزارش و فايل صوتى زير دنبال كنيد.
https://www.mehrnews.com/news/4147818/
https://t.me/IslamicLeft/421