💢 ورقی دیگر برای عیان شدن پشتپردۀ سیاست ایران
امروز اِتفاق بسیار مهمی در صحنۀ سیاسی کشور رُخ داد؛ احمدینژاد در پروژۀ سیاسیاش، هر چند پیروزیهای موقت سیاسی کمی به دست آورد، اَمّا راهبرد اساسیاش برای جدا کردن خط خود از نظام فعلی و علنی کردن آنچه در پشتپردۀ سیاست ایران میگذرد را تا حد خوبی جلو بُرد.
محسن هاشمی همین چند روز پیش در کنار تمجید معنادار از ۹ دی گفته بود وقتی غبار فتنه کنار رفت، دشمن مشخص شد و ”اختلافات“ ادامه نیافت(1)؛ سخنان امروز رهبری در سالگرد ۹ دی بیان علنی همان پیشبینیهای ۸ سال پیش هاشمی، خاتمی، اصلاحطلبان و حتّی رسانههای خارجی بود. هر چند دیرتر بیان شد و آنها مدعی شدند که چرا به بصیرتشان توجه نشد؟
اَمّا مسئله این نیست؛ مسئله شاید این هم نباشد که بیبیسی در این منازعه کجا ایستاد، چه جملهای را پر رنگ کرد، از چه کسی در منازعۀ احمدینژاد با نظام طرفداری کرد؟ کسی نمیپرسد چرا این رسانۀ انگلیسی جملهای را از سخنان امروز رهبری پر رنگ کرد که مردم به رهبری حق بدهند (2). بگذریم از اینکه بعد از مدّتها که بیبیسی (و سایر رسانههای رسمی و غیر رسمی انگلیسی) در حد صداوسیما و حتّی شدیدتر از حکومت ایران، ساختارهای آن، بعضی خاندانها و مسئولان آن در مقابل نقدهای احمدینژاد با همان ادبیات فارس و اصولگرایی دفاع میکند (3)، کسی از خوشحالی دشمن سخن نمیگوید، کسی از لزوم مرزبندی سخن نمیگوید.
مسئله حتّی این نیست که کدام یک از مسئولینی که دهها سال زمام کشور را بر عهده داشتند مسئولیتپذیر بودهاند و کی از آنها پرسشی جدی و مطالبهای واقعی صورت گرفته است؟ تا آنجا که برخی خود را فرای پاسخگویی و مسئولیت در برابر وضع کشور، وضع مسئولین و نسبت ما با آرمانهایی که امام پیش روی ما گذاشت، میبینند.
در سال ۸۸ رهبری ماهها سخنرانی علنی داشتند و سعی میکردند تبیین کنند، هیچگاه نیروهای سیاسی حاضر در میدان ماجراها -و نه حتی پشتوانههای اصلی ماجراها مثل هاشمی-، مستقیم مورد خطاب و عامل دشمن شمرده نشده بودند، همواره از آنها خواسته میشد که با دشمن مرزبندی کنند. اَمّا امروز بدون هشدار و توصیۀ علنی، فهرستی بلند بالا، شدید و غلیظ خطاب به احمدینژاد و جریان او گفته شد. تعابیری که در تاریخ جمهوری اسلامی سابقه نداشته است که به این فشردگی و به این صراحت در قبال کسی (از بنیصدر تا منتظری) به کار گرفته شود. گویی فشردهای از انتقادات و سخنان جناحهای مختلف سیاسی علیه احمدینژاد یک جا طرح شد.
اگر تا دیروز یک ”رفتار“ احمدینژاد «خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق» اعلام میشد یا از ورود به انتخابات منع میشد، امروز توصیف «حالِ» مُستقر او اینگونه بیان میشود:
1. بیتقوا
2. آمارهای بیپایه دهنده
3. دروغگو
4. تخریب کننده چهرههای مورد قبول مردم که مردم باید به آنها اعتقاد داشته باشند
5. کتمان کننده موفقیتهای انقلاب
6. جلوهدهندهی یک ضعف به عنوان هزار ضعف
7. تعمیم دهنده کاستیهای یکجا به همهجا
8. ادامهدهندهی کار دشمن
9. ناامیدکنندهی مردم
10. بدبین کنندهی مردم
11. تاریکنشاندهندهی آینده
12. جااندازندهی دروغهای شاخدارِ دشمنساز در ذهن مردم
13. دقیقاً انجامدهندهی کار دشمن در داخل با اطلاع
14. اتخاذ کنندهی سیاسیکاری به عنوان دین
15. مثل بقیه مدیران جمهوری اسلامی که خدماتی داشته و صدماتی
16. نه خدا، نه دین و نه انصاف را رعایت کننده
17. دشمنشادکن به قیمت ناامیدی مردم
18. نقش اپوزیسیون به خود گیرنده
19. تهمت و لجنپراکن
20. نقد کننده همراه با فحاشی
21. تکرارکنندهی حرف دشمن
22. سیاهنما
23. بیهوا و همینطوری محکومکننده
24. شیشهشکننده با سنگ مثل هربچهای
25. حرفزننده برای هوای نفس، برای جهات شخصی، برای قدرت یابی، برای میل دل خودش
26. خدا را در نظر ندارنده
27. انقلابینما، بدون پابندی و تدین
28. یک دهه همه کارهی کشور
29. مخالفخوان کشور
30. عاقبت درست نمانده!
حالِ احمدینژاد چطور در این سالها اینقدر تغییر کرده است؟ بسیاری از حرفهای امروزش دربارۀ مردم، حکومت، وظایف مسئولین و... را به راحتی میتوان در سال ۸۳ و ۸۴ رهگیری کرد؛ اَمّا تغییر مهمی رُخ داده است. این تغییر را تنها باید در تغییر نسبت او با رهبری دید. تنها مسئلۀ مهم که در احمدینژاد تغییر اساسی کرده است، «ولایتمداری» اوست. او شاید از همان سالهای نخستین با حضور واقعیترش در عرصۀ سیاست کلان، تصویر و رابطهاش نسبت به رهبری دچار تغییر شد. وقتی رهبری در پاسخ به بازیهای سیاسی این روزها گفتهاند ۹ دی دفاع از ارزشهای انقلاب و دین بوده است، منظورشان همین نکته است. ظاهراً تنها ارزش انقلاب و دین، ”ولایتمداری“ است.
@khomeynist
پاورقیها: https://t.me/khomeynist/407
امروز اِتفاق بسیار مهمی در صحنۀ سیاسی کشور رُخ داد؛ احمدینژاد در پروژۀ سیاسیاش، هر چند پیروزیهای موقت سیاسی کمی به دست آورد، اَمّا راهبرد اساسیاش برای جدا کردن خط خود از نظام فعلی و علنی کردن آنچه در پشتپردۀ سیاست ایران میگذرد را تا حد خوبی جلو بُرد.
محسن هاشمی همین چند روز پیش در کنار تمجید معنادار از ۹ دی گفته بود وقتی غبار فتنه کنار رفت، دشمن مشخص شد و ”اختلافات“ ادامه نیافت(1)؛ سخنان امروز رهبری در سالگرد ۹ دی بیان علنی همان پیشبینیهای ۸ سال پیش هاشمی، خاتمی، اصلاحطلبان و حتّی رسانههای خارجی بود. هر چند دیرتر بیان شد و آنها مدعی شدند که چرا به بصیرتشان توجه نشد؟
اَمّا مسئله این نیست؛ مسئله شاید این هم نباشد که بیبیسی در این منازعه کجا ایستاد، چه جملهای را پر رنگ کرد، از چه کسی در منازعۀ احمدینژاد با نظام طرفداری کرد؟ کسی نمیپرسد چرا این رسانۀ انگلیسی جملهای را از سخنان امروز رهبری پر رنگ کرد که مردم به رهبری حق بدهند (2). بگذریم از اینکه بعد از مدّتها که بیبیسی (و سایر رسانههای رسمی و غیر رسمی انگلیسی) در حد صداوسیما و حتّی شدیدتر از حکومت ایران، ساختارهای آن، بعضی خاندانها و مسئولان آن در مقابل نقدهای احمدینژاد با همان ادبیات فارس و اصولگرایی دفاع میکند (3)، کسی از خوشحالی دشمن سخن نمیگوید، کسی از لزوم مرزبندی سخن نمیگوید.
مسئله حتّی این نیست که کدام یک از مسئولینی که دهها سال زمام کشور را بر عهده داشتند مسئولیتپذیر بودهاند و کی از آنها پرسشی جدی و مطالبهای واقعی صورت گرفته است؟ تا آنجا که برخی خود را فرای پاسخگویی و مسئولیت در برابر وضع کشور، وضع مسئولین و نسبت ما با آرمانهایی که امام پیش روی ما گذاشت، میبینند.
در سال ۸۸ رهبری ماهها سخنرانی علنی داشتند و سعی میکردند تبیین کنند، هیچگاه نیروهای سیاسی حاضر در میدان ماجراها -و نه حتی پشتوانههای اصلی ماجراها مثل هاشمی-، مستقیم مورد خطاب و عامل دشمن شمرده نشده بودند، همواره از آنها خواسته میشد که با دشمن مرزبندی کنند. اَمّا امروز بدون هشدار و توصیۀ علنی، فهرستی بلند بالا، شدید و غلیظ خطاب به احمدینژاد و جریان او گفته شد. تعابیری که در تاریخ جمهوری اسلامی سابقه نداشته است که به این فشردگی و به این صراحت در قبال کسی (از بنیصدر تا منتظری) به کار گرفته شود. گویی فشردهای از انتقادات و سخنان جناحهای مختلف سیاسی علیه احمدینژاد یک جا طرح شد.
اگر تا دیروز یک ”رفتار“ احمدینژاد «خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق» اعلام میشد یا از ورود به انتخابات منع میشد، امروز توصیف «حالِ» مُستقر او اینگونه بیان میشود:
1. بیتقوا
2. آمارهای بیپایه دهنده
3. دروغگو
4. تخریب کننده چهرههای مورد قبول مردم که مردم باید به آنها اعتقاد داشته باشند
5. کتمان کننده موفقیتهای انقلاب
6. جلوهدهندهی یک ضعف به عنوان هزار ضعف
7. تعمیم دهنده کاستیهای یکجا به همهجا
8. ادامهدهندهی کار دشمن
9. ناامیدکنندهی مردم
10. بدبین کنندهی مردم
11. تاریکنشاندهندهی آینده
12. جااندازندهی دروغهای شاخدارِ دشمنساز در ذهن مردم
13. دقیقاً انجامدهندهی کار دشمن در داخل با اطلاع
14. اتخاذ کنندهی سیاسیکاری به عنوان دین
15. مثل بقیه مدیران جمهوری اسلامی که خدماتی داشته و صدماتی
16. نه خدا، نه دین و نه انصاف را رعایت کننده
17. دشمنشادکن به قیمت ناامیدی مردم
18. نقش اپوزیسیون به خود گیرنده
19. تهمت و لجنپراکن
20. نقد کننده همراه با فحاشی
21. تکرارکنندهی حرف دشمن
22. سیاهنما
23. بیهوا و همینطوری محکومکننده
24. شیشهشکننده با سنگ مثل هربچهای
25. حرفزننده برای هوای نفس، برای جهات شخصی، برای قدرت یابی، برای میل دل خودش
26. خدا را در نظر ندارنده
27. انقلابینما، بدون پابندی و تدین
28. یک دهه همه کارهی کشور
29. مخالفخوان کشور
30. عاقبت درست نمانده!
حالِ احمدینژاد چطور در این سالها اینقدر تغییر کرده است؟ بسیاری از حرفهای امروزش دربارۀ مردم، حکومت، وظایف مسئولین و... را به راحتی میتوان در سال ۸۳ و ۸۴ رهگیری کرد؛ اَمّا تغییر مهمی رُخ داده است. این تغییر را تنها باید در تغییر نسبت او با رهبری دید. تنها مسئلۀ مهم که در احمدینژاد تغییر اساسی کرده است، «ولایتمداری» اوست. او شاید از همان سالهای نخستین با حضور واقعیترش در عرصۀ سیاست کلان، تصویر و رابطهاش نسبت به رهبری دچار تغییر شد. وقتی رهبری در پاسخ به بازیهای سیاسی این روزها گفتهاند ۹ دی دفاع از ارزشهای انقلاب و دین بوده است، منظورشان همین نکته است. ظاهراً تنها ارزش انقلاب و دین، ”ولایتمداری“ است.
@khomeynist
پاورقیها: https://t.me/khomeynist/407