❤️LEEMINHO❤

باشه چشم گلم مرسی❤️❤️❤️😁😁😁😍😍😍

پارت 32

از زبان مین هو:
اوففففففف.....🤦‍♂🤦‍♂🤦‍♂🤦‍♂
خدااااااا ڪمڪم ڪن جون هر ڪی دوست داری😫
من:شین هههههههه چرا بلند نمیشی....
هر چی شین هه رو صدا میڪردم بلند نمیشد ...دیگه داشتم واقعا عصبانی و نگران میشدم...یه داد بلند ڪشیدم و صداش ڪردم ڪه یهو داد زد مین هو نمیتونی و بلند شد و نشست....گریه میڪرد🤨😑
من:😳😳😳😳چی....چیو نمی تونم🧐شین هه با تواما
شین هه:هااا...تو...این جا...من چرا اینجام؟؟؟!!!
من:مگه ڪجا باید باشی🤨
شین هه:حالت خوبه؟!!!
من:من خوبم اما تو خوب نیستی انگار چیزی شده؟؟؟
اومد پشتم نشست و لباسمو داد و بالا و به ڪمرم دست ڪشید🤨😑
من:چیڪار میڪنی؟؟؟
اومد جلوم نشست و پرید بغلم و شروع ڪرد به گریه ڪردن و مشت زدن به پشتم😛😐😫
بغلش ڪردم....
من:چی شده عزیز دلم؟!!
شین هه:قول بده هیچ وقت تنهام نذاری😭😭😭
من:قول میدم...چشم🥺تو فقط گریه نڪن😢
خودشو ازم جدا ڪرد...اشڪاشو پاڪ ڪردم....دوزانو نشست و بالش و بغل ڪرد....لباشو بوس ڪردم از این ڪار خوشش میومد اما این دفعه اصلا یه لبخند هم نزد😐
با لب و لوچه آویزون ازش پرسیدم چی شده؟؟!!
خوابشو مفصل برام تعریف ڪرد...
دلم میخواستم از خنده منفجر بشم😂
اما جلوی خودمو نگه داشتم و یه لبخند بهش زدم و بغلش ڪردم و اون پشت شروع ڪردم به خندیدن😂😂😂
من:ناراحت نباش قربونت برم خواب دخترا ڪجه همچین اتفاقی نمیوفته....یهو خودشو ازم جدا ڪرد و یه چڪ زد تو صورتم😳🥺
من:چرا میزنی؟؟ !!!
شین هه:یعنی یبار همچین موقعیتی پیش بیاد ازم محافظت نمیڪنی؟؟؟
من:😭😭محافظت میڪنم گریه میڪنی میگی چرا پریدی جلو مردی!!نمیڪنم میگی چرا میڪنی🙁چیڪار ڪنم خب😫
شین هه:فقط پیشم بمون🥺
من:چشم بیا بریم صبحونه بخوریم

#ارزوی_طلسم_شده
#ایداشتون

پارت جدید رمان ارزوی طلسم شده در حال تایپ😊