پیش دبستانی یه پسری بود اسمش طاها بود
بعد این بچه خیلیم همچین داف و اینا نبودا فقط یخورده کول بود (نمیدونم چرا روش کراش بودم اخع کصخل بازم ادم کول تو اون مهد بود)
عاقا من از اول سال همش طلاش میکردم به این بشر نزدیک بشم.
یه روز که داشتیم صندلیا رو میچیدیم بعد پسرا رو یه سمت گذاشتن دخترا رو یه سمت اینشکلی بود که دخترا رو به روی پسرا قراز میگرفتن بعد من گفتم من میخوام اینجا(جایی که میشد روبه روی صندلی طاها)بشینم.
یهو یه دختری به اسم سونیا برگشت گفت نههه من میخوام اینحا بشینم اخه میخوام روبه روی طاهاباشم
اونجا بود که فهمیدم سونیا رغیب عشقیمه😭✨
یه روز که دوباره میزا رو عوض کردن ایندفعه من جفت طاهابودم سونیا هم جفتش ینی وسطمون بود
رفتم سر اصل مطلب گفنم من بزرگ شدم با تو ازدواج می کنم😭😂 یهو سونیا برگشت گفت نهههع من باتو ازدواج میکنم بعد پسره گرخیده بود گفت ازدواج چی کشگ چی😭😂 تهشم رفت به مربی گفت مربی به مامانامون گف مامان من که به روم نیاورد ولی پسره کتک خورد
اخر سالم داشتیم چرخو فلک بازی میکردیم سر اینکه بم پا نداد پاشد لباسشو درست کنه چرخو فلکو چرخوندم خورد زمین کبود شد کمرش(سلیطه بازیییقثنصن)
بعد این بچه خیلیم همچین داف و اینا نبودا فقط یخورده کول بود (نمیدونم چرا روش کراش بودم اخع کصخل بازم ادم کول تو اون مهد بود)
عاقا من از اول سال همش طلاش میکردم به این بشر نزدیک بشم.
یه روز که داشتیم صندلیا رو میچیدیم بعد پسرا رو یه سمت گذاشتن دخترا رو یه سمت اینشکلی بود که دخترا رو به روی پسرا قراز میگرفتن بعد من گفتم من میخوام اینجا(جایی که میشد روبه روی صندلی طاها)بشینم.
یهو یه دختری به اسم سونیا برگشت گفت نههه من میخوام اینحا بشینم اخه میخوام روبه روی طاهاباشم
اونجا بود که فهمیدم سونیا رغیب عشقیمه😭✨
یه روز که دوباره میزا رو عوض کردن ایندفعه من جفت طاهابودم سونیا هم جفتش ینی وسطمون بود
رفتم سر اصل مطلب گفنم من بزرگ شدم با تو ازدواج می کنم😭😂 یهو سونیا برگشت گفت نهههع من باتو ازدواج میکنم بعد پسره گرخیده بود گفت ازدواج چی کشگ چی😭😂 تهشم رفت به مربی گفت مربی به مامانامون گف مامان من که به روم نیاورد ولی پسره کتک خورد
اخر سالم داشتیم چرخو فلک بازی میکردیم سر اینکه بم پا نداد پاشد لباسشو درست کنه چرخو فلکو چرخوندم خورد زمین کبود شد کمرش(سلیطه بازیییقثنصن)