Репост из: 5901
نوازش گرمای آفتاب روی پوستش و نسیم آرومی که موهاش رو به بازی گرفته باعث میشه بخواد چند لحظه نگاهش رو از کلماتی که اون رو به دنیای دیگری میبره، بگیره.
خورشیدی که دلت نمیخواست نگاهت رو ازش بگیری، ولی میدونستی که نمیتونی تاابد به اون نگاه کنی. درست مثل همون دختری که توی اتاقش به صدای سرش گوش میداد؛ میدونست شاید اونطور که میگن همه چی حل نشه ولی اون میتونست تلاشش رو بکنه تا همه چی رو بهتر کنه. درست مثل معشوقی که میخواستی تاابد بهش خیره بشی ولی تاابدی وجود نداشت.
@limoodaily
خورشیدی که دلت نمیخواست نگاهت رو ازش بگیری، ولی میدونستی که نمیتونی تاابد به اون نگاه کنی. درست مثل همون دختری که توی اتاقش به صدای سرش گوش میداد؛ میدونست شاید اونطور که میگن همه چی حل نشه ولی اون میتونست تلاشش رو بکنه تا همه چی رو بهتر کنه. درست مثل معشوقی که میخواستی تاابد بهش خیره بشی ولی تاابدی وجود نداشت.
@limoodaily