گیر کردم وسط یه توهم.
توهم دنیای خودم و دنیای بقیه.
جایی که اینجام. خون نفس میکشم و میبینم که هنوز زنده موندم و هیچ دردی نتونست منو بکشه.
یا شایدم کشت و من هنوز ما بین مرگ و زندگی گیر کردم و هیچ قدمی به سمت هیچ کدوم نمیتونم بردارم چون خوب میدونم ته مرگ بازم مرگه و ته خود زندگی هم مرگ
من اینجا نیستم که زندگی کنم
من اینجا گیر کردم که هر ثانیه بمیرم ولی نفس بکشم.
توهم دنیای خودم و دنیای بقیه.
جایی که اینجام. خون نفس میکشم و میبینم که هنوز زنده موندم و هیچ دردی نتونست منو بکشه.
یا شایدم کشت و من هنوز ما بین مرگ و زندگی گیر کردم و هیچ قدمی به سمت هیچ کدوم نمیتونم بردارم چون خوب میدونم ته مرگ بازم مرگه و ته خود زندگی هم مرگ
من اینجا نیستم که زندگی کنم
من اینجا گیر کردم که هر ثانیه بمیرم ولی نفس بکشم.