مادلِن و قهوه با موراکامی.


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


همون تمنّای الیزا، فقط یکم مجلسی تر.
@ForElisa

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


کتاب بعدی، گوژپشت نتردام-ویکتور هوگو.




“چون که نمیدانم کی‌ام. هیچ شخصیتی ندارم. هیچ رنگ تابانی ندارم. چیزی برای عرضه ندارم. همیشه مشکلم همین بوده. خودم را یک ظرف خالی می‌بینم. فکر کنم به عنوان ظرف، شکل و قالب دارم ولی توش هیچی نیست.”

-سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/هاروکی موراکامی


“سوکورو تازاکی در عمیق‌ترین نقطه‌ی جانش به درک رسید. درک اینکه هیچ قلبی صرفاً به‌ واسطه‌ی هماهنگی، به قلب دیگری وصل نیست. «زخم»است که قلب‌ها را به هم پیوند می‌دهد. پیوند درد با درد، شکنندگی با شکنندگی.
تا صدای ضجه بلند نشود، سکوت معنا ندارد.”

_سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


“بعضی چیزها توی زندگی انقدر پیچیده‌اند که به هیچ زبانی نمی‌شود توضیح‌شان داد.
سوکورو همانطور که شرابش را مزه میکرد، فکر کرد اولگا کاملا راست می‌گوید. نه فقط نمی‌شود به بقیه توضیح بدهی، که به خودت هم نمی‌شود. اگر خودت را مجبور کنی به توضیح دادن، یک مشت دروغ تحویل میدهی.”

_سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


“درد قلبش برگشت. دردی شدید نبود، خاطره‌ی دردی شدید بود.
از خودش پرسید انتظار داشتی چی؟ ظرف اساسا خالی دوباره خالی شده. گله از کی داری؟ آدم‌ها می‌آیند سراغت، میفهمند چقدر خالی هستی، بعد میگذارند می‌روند. چیزی که باقی میماند یک سوکورو خالی، و بلکه خالی‌تر است. تنهای‌ تنها.”

_سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


“سوکورو گفت: من همیشه خودم را یک آدم تو‌خالی میدیدم. یک آدم بی‌رنگ و هویت. شاید نقش من توی گروه همین بود. تو‌خالی بودن.
-نمیفهمم توخالی بودن دیگر چه نقشی است؟
سوکورو جواب داد: یک ظرف خالی. یک پس‌زمینه‌ی بی‌رنگ. نه عیب و ایراد به خصوصی، نه چیز برجسته‌ای.”

_سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


“طولی نکشید که بوی تازه‌ی قهوه در آپارتمان پیچید. بویی که شب را از روز جدا میکند.”

_سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


“زخم‌ها بیش از حد تازه بودند، بیش از حد عمیق.”

_سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


“لو مل دو پی. غمی بی‌دلیل که با تماشای دشت به دل می‌افتد. غم غربت. سودازدگی.”

_سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


“ایده مثل ریش است. آدم ها ندارند تا وقتی دربیاید. این را یکی گفته ولی یادم نیست کی.”

_سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


“جوان کمی فکر کرد و گفت: راستش نمیدانم. مثل شما هدف روشنی ندارم. فقط میخواهم درباره‌ی همه چیز فکر کنم. ایده پردازی کنم، یک جور ناب و آزاد. همین. اگر بهش خوب فکر کنی، انگار بخواهی خلا بسازی.
ساکورو گفت: خب دنیا چند نفر هم لازم دارد که خلا درست کنند.”

_سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


“آدم اینجا و الان، همین کسی که در آینه میدید، ممکن بود در نگاه اول شبیه سوکورو تازاکی باشد، ولی در واقع او نبود. صرفا ظرفی بود که فقط برای راحتی، روش برچسب اسم او را داشت-ولی حالا محتواش چیز دیگری بود. به این اسم صدایش میزدند چون فعلا اسم دیگری در کار نبود.”
_سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


“میتوانی روی خاطره‌ها سرپوش بگذاری، یا چه میدانم، سرکوب‌شان کنی، ولی نمیتونی تاریخی را که این خاطرات را شکل داده پاک کنی. هر چی باشد، این یادت بماند. تاریخ را نه میشود پاک کرد نه عوض. مثل این است که بخواهی خودت را نابود کنی.”
_سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


“..لابد چیزی عوض شده بود. لابد در نبودش اتفاقی افتاده. ولی چه اتفاقی؟ چه اتفاقی ممکن بود افتاده باشد؟ رک‌وراست هیچ چیز به ذهنش نمیرسید. حس میکرد انگار لقمه‌ی قلنبه‌ای از چیزی را قورت داده که نبایست می‌داده، چیزی که نه می‌تواند تفش کند نه هضمش.”
_سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


“پس از آن، زندگی سوکورو تازاکی برای ابد عوض شد، انگار یک رشته‌کوه، زندگی اولیه گیاهی را به دو اقلیم زیستی متمایز کرده باشد.”

_سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


“…سارا گفت هدف روشن و آماده، زندگی را ساده میکند.”

_سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


“اگر دستش به دری می‌رسید که یک‌راست رو به مرگ باز میشد، بی‌این‌که لحظه‌ای فکر کند، بدون کمترین این‌پا و آن‌پا‌کردنی، هلش میداد و بازش میکرد.”
-سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتش/ هاروکی موراکامی


#Books
هاروکی موراکامی داستان «سوکورو تازاکی بی رنگ و سال‌های زیارتش» را درباره مرگ و تنهایی در عصر مدرن نوشته است. سوکورو دوستانی داشته که شانزده سال پیش او را بدون دلیل رها کرده و رفته‌اند و حالا او به دنبال تک تک آنها می‌گردد تا دلیل کارشان را بپرسد.
نام فامیل شخصیت‌های اصلی رمان (دوست‌های سوکورو) تصادفا نام رنگ‌ها است، آبی و قرمز و … و موراکامی با قراردادن شخصیتش در موقعیتی که تک تک دوستانش را از دست داده و به یاد مرگ افتاده، در جستجوی راهی است که آدمی بار دیگر می‌تواند از آن به رنگ‌های زندگی بازگردد.
این داستان ساختاری ساده و روان دارد و در واقع داستان سوکورو داستان زندگی امروزی انسان قرن ۲۱ است. انسانی که همه‌چیز دارد ولی باز هم احساس کمبود می‌کند. رنگ‌های زندگی‌اش شاد نیستند بی‌رنگند. احساس پوچی می‌کند، شبیه ظرفی خالی. ازخود ناامید می‌شود و دلیل هر اتفاقی را در درون خود می‌بیند، در صورتی که هر اتفاق می‌تواند ده‌ها دلیل خارجی دیگر داشته باشد و این ناتوانی او نیست.
-برگرفته از سایت طاقچه.

اگر بخوام تمام آثاری که از موراکامی خوندم رو یه بار دیگه رتبه بندی کنم، سوکورو تازاکی بعد از جنگل نروژی در رتبه دوم قرار میگیره. فکر نمیکردم از کافکا در کرانه بیشتر دوستش داشته باشم که همه چیز کاملا برعکس شد. عکس دومی که براتون پست کردم، عکس فرانتس لیست، آهنگساز قطعه لو مل دو پی، قطعه ذکر شده تو کتاب موراکامیه. قطعه ذکر شده رو هم در ادامه پست میکنم.


Franz Liszt ,1811-1886

Показано 20 последних публикаций.

130

подписчиков
Статистика канала