از خاطرات اگ بخوام بگم ک کم نیست از برداشتن میلیون ها لیوان و قاشق و نون از سلف تا گرفتن سالاد اضافه و ..
از حضوری زدن تو کلاسای اندیشه خوب یادمه سر کلاس استاد امیدی ده نفر بیشتر نبودن و اون ده نفر حضوری سی نفر رو زدن
هیچ وقت خدا ام ک تو خوابگاه ظرف شسته نداشتیم و این قانون عمومیت داشت ک تا ظرف مشابه هست ظرف شستن ممنوع!مثلا تا وقتی کاسه هست نیاز نیس برای چای خوردن لیوان شست.یا تا وقتی ک تو بطری یخچال آب هست نیاز نیس دو قدم تا آشپزخونه راه بری و چای ساز رو پرکنی
البته این نبود ک ما ادمای شلخته ای باشیم کلا این شکل بود ک برای گرفتن چن تکه چوب به هم پیوسته ک بهش میگفتن جارو از سرپرست خوابگاه باید کارت دانشجویی گرو میزاشتی و کارت دانشجویی ت کفاف گرفتن خاک انداز رو نمی داد و این گونه از تمیزی اتاق منصرف میشدی
از حضوری زدن تو کلاسای اندیشه خوب یادمه سر کلاس استاد امیدی ده نفر بیشتر نبودن و اون ده نفر حضوری سی نفر رو زدن
هیچ وقت خدا ام ک تو خوابگاه ظرف شسته نداشتیم و این قانون عمومیت داشت ک تا ظرف مشابه هست ظرف شستن ممنوع!مثلا تا وقتی کاسه هست نیاز نیس برای چای خوردن لیوان شست.یا تا وقتی ک تو بطری یخچال آب هست نیاز نیس دو قدم تا آشپزخونه راه بری و چای ساز رو پرکنی
البته این نبود ک ما ادمای شلخته ای باشیم کلا این شکل بود ک برای گرفتن چن تکه چوب به هم پیوسته ک بهش میگفتن جارو از سرپرست خوابگاه باید کارت دانشجویی گرو میزاشتی و کارت دانشجویی ت کفاف گرفتن خاک انداز رو نمی داد و این گونه از تمیزی اتاق منصرف میشدی