Репост из: سیدجواد میری مینق
محفل آذریون و آریاییگرایی: پاشنه آشیل فهم مفهوم ایران
یکی از مشکلات مطالعات تاریخی در ایران نداشتن بینش تاریخی است و محققین این حوزه چنین میپندارند که با خواندن کتب تاریخی فهم تاریخی پیدا میکنند در حالیکه بسیاری از کتب تاریخی نگاشته شده در عصر کلاسیک ایران وقایع نویسی است و بین وقایعنگاری و بینش تاریخی فاصله عمیقی است. به سخن دیگر، محققین تاریخی باید مجهز به قوه تحلیل گردند نه اینکه تاریخ را انعکاس حقایق بپندارند. بحثی که من درباره گفتمان آریایی گفتم با ارجاع وقایعنگارانه قابل انکار نیست بل قول مرا تایید میکند که محافلی همچون محفل آذریون که ایرانیت را نژادی میفهمند تا چه پایه از نگاه تحلیلی تهی هستند. پرسشی که اینجا مطرح میگردد این است که ایران چیست؟ ایران چه تفاوتی با یونان دارد؟ ایران چگونه از هند متمایز میگردد؟ ایران در چه فرمی از چین جداست؟ دال تمایز ایران و اروپا چیست؟ به سخن دیگر، با ارجاع به حمزه اصفهانی یا کتاب کلاس چهارم نمیتوان به این پرسشها پاسخ داد. به عبارت دیگر، ایران مبتنی بر نژاد یا مفهوم آریایی قابل تبیین نیست و با ارجاع به زبان فارسی یا آذری قابل مفهومسازی نیست بل ایران را در مستوایی دیگر باید جستجو کرد. کجا؟ یونان مبتنی بر خرد هلنی بود؛ هند مبتنی بر شهود بود، چین مبتنی بر حکمت عملی بود، جهان سامی مبتنی بر وحی و نبوت بود، اروپای مدرن مبتنی بر عقل محاسبه گر بود ولی ایران حد فاصل خرد هلنی و شهود هندی بود. به سخن دیگر، ایران یعنی سنتز شهود و خرد و این راز ایرانیت است نه زبان فارسی یا نقشه ترسیم شده در کتب تاریخی. به تعبیر دیگر، ایران یعنی مجمع البحرین خرد و شهود و از این منظر است که باید ایران را مفهومسازی کرد ولی محفل آذریون و آریاییگراها و کوروش پرستها از فهم این دقائق عاجزند و با تقلیل ایران به صورت های عّرضی خلط مبحث میکنند.
@seyedjavadmiri
یکی از مشکلات مطالعات تاریخی در ایران نداشتن بینش تاریخی است و محققین این حوزه چنین میپندارند که با خواندن کتب تاریخی فهم تاریخی پیدا میکنند در حالیکه بسیاری از کتب تاریخی نگاشته شده در عصر کلاسیک ایران وقایع نویسی است و بین وقایعنگاری و بینش تاریخی فاصله عمیقی است. به سخن دیگر، محققین تاریخی باید مجهز به قوه تحلیل گردند نه اینکه تاریخ را انعکاس حقایق بپندارند. بحثی که من درباره گفتمان آریایی گفتم با ارجاع وقایعنگارانه قابل انکار نیست بل قول مرا تایید میکند که محافلی همچون محفل آذریون که ایرانیت را نژادی میفهمند تا چه پایه از نگاه تحلیلی تهی هستند. پرسشی که اینجا مطرح میگردد این است که ایران چیست؟ ایران چه تفاوتی با یونان دارد؟ ایران چگونه از هند متمایز میگردد؟ ایران در چه فرمی از چین جداست؟ دال تمایز ایران و اروپا چیست؟ به سخن دیگر، با ارجاع به حمزه اصفهانی یا کتاب کلاس چهارم نمیتوان به این پرسشها پاسخ داد. به عبارت دیگر، ایران مبتنی بر نژاد یا مفهوم آریایی قابل تبیین نیست و با ارجاع به زبان فارسی یا آذری قابل مفهومسازی نیست بل ایران را در مستوایی دیگر باید جستجو کرد. کجا؟ یونان مبتنی بر خرد هلنی بود؛ هند مبتنی بر شهود بود، چین مبتنی بر حکمت عملی بود، جهان سامی مبتنی بر وحی و نبوت بود، اروپای مدرن مبتنی بر عقل محاسبه گر بود ولی ایران حد فاصل خرد هلنی و شهود هندی بود. به سخن دیگر، ایران یعنی سنتز شهود و خرد و این راز ایرانیت است نه زبان فارسی یا نقشه ترسیم شده در کتب تاریخی. به تعبیر دیگر، ایران یعنی مجمع البحرین خرد و شهود و از این منظر است که باید ایران را مفهومسازی کرد ولی محفل آذریون و آریاییگراها و کوروش پرستها از فهم این دقائق عاجزند و با تقلیل ایران به صورت های عّرضی خلط مبحث میکنند.
@seyedjavadmiri