کمی هم در مدحِ ناامیدی
امید، همواره امید به «چیزی»ست که میتوان با تلاش و کوشش، دیر یا زود، به آن رسید. اما نباید امید را طوری معنا کرد که بوی استمرار وضع موجود و اتکا به «دیگری» بدهد، به طوری که گویی بسیاری از آدمها باید همواره امیدوار به آن «چیز» باشند؛ و برخی از آدمها باید همواره صاحب آن «چیز»!!...
و یادمان باشد که صاحبان «چیز»، همواره مایلند که به بی«چیزها»، وعده به آینده دهند و دعوت به امید کنند!! از این روست که هرگاه کسی، همواره و در هر شرایطِ ممکنی، به شما امید میدهد و وعده به آیندهی نیامده میدهد، بدانید که این کارِ او، آگاهانه یا ناآگاهانه، فریبکاریست. و نیز از اینروست که «ناامیدی» (اگر در ساحتِ عمیق و ژرفش نگریسته شود)، میتواند در مواردی (و نه البته در همهی موارد)، نوعی شجاعت باشد، نه ترس و افسردگی. شما در زندگیتان، تا جایی و حدی، امیدوار به «الف» هستید؛ اما ممکن است از جایی و حدی به بعد، این امیدواری، نوعی حماقت به شمار برود. لذا ممکن و مطلوب است که از الف، ناامید شوید و سراغِ «ب» بروید.
نتیجه اینکه نباید فقط و همواره بر طبلِ «امید» کوبید و هیچ و هرگز بر شیپورِ «ناامیدی» ندمید. «ناامیدی»، وقتی و فقط وقتی نامطلوب است که فقط و فقط جنبهی روانی و واکنشی داشته باشد. و وقتی میتواند مطلوب باشد که کنشی و فعالانه باشد. و البته، این کنش و فعالیت، میتواند در مراحلی و مقاطعی، فقط «تماشاگری»؛ تماشاگریِ فعال و زنده و کنشگرانه، نه بزدلانه و منفعلانه و واکنشی.
هادی جعفری
امید، همواره امید به «چیزی»ست که میتوان با تلاش و کوشش، دیر یا زود، به آن رسید. اما نباید امید را طوری معنا کرد که بوی استمرار وضع موجود و اتکا به «دیگری» بدهد، به طوری که گویی بسیاری از آدمها باید همواره امیدوار به آن «چیز» باشند؛ و برخی از آدمها باید همواره صاحب آن «چیز»!!...
و یادمان باشد که صاحبان «چیز»، همواره مایلند که به بی«چیزها»، وعده به آینده دهند و دعوت به امید کنند!! از این روست که هرگاه کسی، همواره و در هر شرایطِ ممکنی، به شما امید میدهد و وعده به آیندهی نیامده میدهد، بدانید که این کارِ او، آگاهانه یا ناآگاهانه، فریبکاریست. و نیز از اینروست که «ناامیدی» (اگر در ساحتِ عمیق و ژرفش نگریسته شود)، میتواند در مواردی (و نه البته در همهی موارد)، نوعی شجاعت باشد، نه ترس و افسردگی. شما در زندگیتان، تا جایی و حدی، امیدوار به «الف» هستید؛ اما ممکن است از جایی و حدی به بعد، این امیدواری، نوعی حماقت به شمار برود. لذا ممکن و مطلوب است که از الف، ناامید شوید و سراغِ «ب» بروید.
نتیجه اینکه نباید فقط و همواره بر طبلِ «امید» کوبید و هیچ و هرگز بر شیپورِ «ناامیدی» ندمید. «ناامیدی»، وقتی و فقط وقتی نامطلوب است که فقط و فقط جنبهی روانی و واکنشی داشته باشد. و وقتی میتواند مطلوب باشد که کنشی و فعالانه باشد. و البته، این کنش و فعالیت، میتواند در مراحلی و مقاطعی، فقط «تماشاگری»؛ تماشاگریِ فعال و زنده و کنشگرانه، نه بزدلانه و منفعلانه و واکنشی.
هادی جعفری