💞زندگانی پیغمبر اسلام💞
🖊هجرت مسلمانان به حبشه
🔰وقتی حضرت رسول الله صل الله علیه و سلم دید، که یارانش دچار گرفتاری و ناراحتی میشوند، و او نیز نمیتواند از آن جلوگیری نماید، دستور فرمود: که به سرزمین حبشه مهاجرت کنند؛ تا این که از طرف خداوند برای ایشان گشایشی برسد.
❄️ سرزمین حبشه شهریاری داشت؛ که در پیش او به هیچ کس ظلم نمیرسید و آنجا سرزمین محبت و مودت و دوستی بود. لذا جمعی از مسلمانان به آنجا رفتند، و این اولین هجرتی بود که ده نفر از مسلمانان به سرپرستی «عثمان پسر مظعون» به آن اقدام نمودند.«سپس جعفر پسر ابوطالب مهاجرت کرد، عدهای دیگر هم به دنبال او رفتند.
🔰بعضی همراه خانواده و بعضی به تنهایی میرفتند: که مجموعاً به هشتاد و سه (83) نفر رسیدند».قریش مسلمانان را تعقیب کردند. وقتی دیدند که آنان (83 نفر مهاجر) ایمان آورده اند و به سرزمین حبشه رفته و آرام گرفته اند. عبدالله پسر أبی ربیعه و عمرو پسر عاص وائل را نزد نجاشی فرستادند و هدایایی برای او و فرماندهانش از چیزهای زیبا و گرانقیمت کالای مکه جمع نمودند و نزد نجاشی رفتند.
❄️ تمایل خود را به فرماندهان نشان دادند و ایشان را به هدایای خود راضی نمودند و در مجلس نجاشی صحبت کرده گفتند: عدهای از جوانان سفیه ما به مملکت ملک آمده اند، و از دین و قوم خود جدا شده، دین شما را نیز قبول نکرده و گویا دین تازهای ابداع نموده اند که نه ما آن را میشناسیم و نه شما اکنون ما از طرف پدران و اعمام و اقوام و طایفۀ ایشان نزد شما (نجاشی) آمدهایم تا ایشان را به ما برگردانید، زیرا پدران و اقوامشان به احوال آنان آگاهتر و نزدیکترند.
🔰فرماندهان نجاشی نیز تصدیق و تأیید کردند و گفتند: آنان را به مکه باز گردان. نجاشی خشمگین شد و حرفشان را قبول نکرد، که ایشان را به آنان تسلیم کند، زیرا پناهنده بودند، و به خدا سوگند یاد کرد: که تحویلشان ندهد، آن که مسلمانان را به مجلس خودخواند، و از علمای نصاری (اسقفها) نیز دعوت نمود و به مسلمانان گفت: این چه دینی است که شما و قومتان را از هم جدا کرده است؟! نه دین ما را قبول کرده اند و نه دین دیگری از ادیان جهان را؟!
📬ان شاء الله ادامه دارد...
🖊هجرت مسلمانان به حبشه
🔰وقتی حضرت رسول الله صل الله علیه و سلم دید، که یارانش دچار گرفتاری و ناراحتی میشوند، و او نیز نمیتواند از آن جلوگیری نماید، دستور فرمود: که به سرزمین حبشه مهاجرت کنند؛ تا این که از طرف خداوند برای ایشان گشایشی برسد.
❄️ سرزمین حبشه شهریاری داشت؛ که در پیش او به هیچ کس ظلم نمیرسید و آنجا سرزمین محبت و مودت و دوستی بود. لذا جمعی از مسلمانان به آنجا رفتند، و این اولین هجرتی بود که ده نفر از مسلمانان به سرپرستی «عثمان پسر مظعون» به آن اقدام نمودند.«سپس جعفر پسر ابوطالب مهاجرت کرد، عدهای دیگر هم به دنبال او رفتند.
🔰بعضی همراه خانواده و بعضی به تنهایی میرفتند: که مجموعاً به هشتاد و سه (83) نفر رسیدند».قریش مسلمانان را تعقیب کردند. وقتی دیدند که آنان (83 نفر مهاجر) ایمان آورده اند و به سرزمین حبشه رفته و آرام گرفته اند. عبدالله پسر أبی ربیعه و عمرو پسر عاص وائل را نزد نجاشی فرستادند و هدایایی برای او و فرماندهانش از چیزهای زیبا و گرانقیمت کالای مکه جمع نمودند و نزد نجاشی رفتند.
❄️ تمایل خود را به فرماندهان نشان دادند و ایشان را به هدایای خود راضی نمودند و در مجلس نجاشی صحبت کرده گفتند: عدهای از جوانان سفیه ما به مملکت ملک آمده اند، و از دین و قوم خود جدا شده، دین شما را نیز قبول نکرده و گویا دین تازهای ابداع نموده اند که نه ما آن را میشناسیم و نه شما اکنون ما از طرف پدران و اعمام و اقوام و طایفۀ ایشان نزد شما (نجاشی) آمدهایم تا ایشان را به ما برگردانید، زیرا پدران و اقوامشان به احوال آنان آگاهتر و نزدیکترند.
🔰فرماندهان نجاشی نیز تصدیق و تأیید کردند و گفتند: آنان را به مکه باز گردان. نجاشی خشمگین شد و حرفشان را قبول نکرد، که ایشان را به آنان تسلیم کند، زیرا پناهنده بودند، و به خدا سوگند یاد کرد: که تحویلشان ندهد، آن که مسلمانان را به مجلس خودخواند، و از علمای نصاری (اسقفها) نیز دعوت نمود و به مسلمانان گفت: این چه دینی است که شما و قومتان را از هم جدا کرده است؟! نه دین ما را قبول کرده اند و نه دین دیگری از ادیان جهان را؟!
📬ان شاء الله ادامه دارد...