🌼مولانای جان🌼


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


امشب همه شب نشسته اندر حزنم
فردا بروم مناره را کارد زنم
خشم آلودست اگرچه با ماست صنم
در چاه رسیده‌ام ولی بی‌رسنم
#مولانا

🌼❤با ما همراه باشید ❤🌼

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: کانال تبادلات "آفتابِ‌ خِرد" ☀️
🌼🌱

کسانی که دغدغه ی آگاهی و آرامش بیشتر را دارید به هیچ عنوان کانالهای زیر را از دست ندهید.🌿

🌀بزنید روی لینک زیر 👇👇
----------------------------------------------------
https://t.me/addlist/zICub05Rt35hMTU0
---------------------------------------------------
جهت هماهنگی به ادمین زیر پیام دهید☘👇
« @AftabeKherad_admin


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


عاشقی و آنگهانی نام و ننگ
او نشاید عشق را ده سنگ سنگ

گر ز هر چیزی بلنگی دور شو
راه دور و سنگلاخ و لنگ لنگ

مرگ اگر مرد است آید پیش من
تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ

من از او جانی برم بی‌رنگ و بو
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ

جور و ظلم دوست را بر جان بنه
ور نخواهی پس صلای جنگ جنگ

گر نمی‌خواهی تراش صیقلش
باش چون آیینه پرزنگ زنگ

دست را بر چشم خود نه گو به چشم
چشم بگشا خیره منگر دنگ دنگ

#مولانا

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌


برید دوست چون آورد نامه
درید آن عاشق از اندوه جامه

سلامی دید، دور از هر سلامت
حدیثی سر به سر جنگ و ملامت

بدانست از سواد نامهٔ دوست
فراغ خاطر خود کامهٔ دوست

به دل گفتا: بکن زین کار دندان
جفا بر خود مکن چندین که چندان

دل آن بی‌وفا در بند ما نیست
دگر بارش سر پیوند ما نیست

#اوحدی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌




بهاران که خندان شدی نسترن
چو مینا شدی دشت و مینو چمن

هوا فرش ز نگاری افراختی
سمن برگ و بلبل نوا ساختی

چو طفلان نو، دایه روزگار
نشاندی گل و سرو را بر کنار

فسان کردی آغاز بلبل به شب
دمیدی فسون باد در زیر لب

گرفته به خنجر چمن شاخ بان
به مرز چمن در شده مرزبان

زهر پشته‌ای رودی آمد فرود
نوازنده با رود مرغان سرود

ندانم چه می‌گفت بلبل به شب؟
که گل خنده می‌کرد در زیر لب

رخ لاله گلگون ز جام شراب
سر نرگس سرگران مست خواب

گرفته چو پیکان دل غنچه زنگ
به خون اندر آغشته وز غصه تنگ

به شکل دل عاشقان آمدی
وز آن دل همه بوی جان آمدی

به شادی همه روز و شب دوستان
زدندی می لعل در بوستان

زمان بهار و اوان شباب
هوای زنگار و نشاط شراب

کسی را که حاصل بود هر سه چار
تو دانی چه خوش باشدش روزگار؟

سحر لاله چون در گرفتی چراغ
سرا پرده گل زدندی به باغ

بیاراستی بزمشان نای و نوش
به می بودشان چشم و برنای گوش

چو کردندی از باغ عزم شکار
بر آهو شدی کوه و هامون حصار

چو چرم گوزن آمدیشان به شست
روان گوزن آمدیشان به دست

گرازان در آن عرصه دلپذیر
هزار آهو از پی همه شیر گیر

چو برخاست اسب تکاور ز جاش
فتاد آهو از عجز در دست و پاش

عقاب از پی کپک رفتی فراز
به پیش عقاب آمدی کبک باز

زسودای بط باز رفتی ز دست
به ابروی کبکان شدی پای بست

ز بسیاری کبک و دراج و غاز
گرفتی به دندان سر انگشت باز

بر ایشان گذشتی سه مه روزگار
بدین شادمانی و عشرت بهار

#سلمان_ساوجی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌


اگر یار مرا دیدی به خلوت
بگو ای بی‌وفا ای بی‌مروت

گریبانم ز دستت چاک چاکو
نخواهم دوخت تا روز قیامت

#باباطاهر

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌


بیا ای جان، بیا ای جان، بیا فریاد رس ما را
چو ما را یک نفس باشد، نباشی یک نفس ما را

ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم
وز عشقِ تو نه بس باشد ز هجرانِ تو بس ما را

کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید
غمِ عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را

لبت چون چشمهٔ نوش است و ما اندر هوس مانده
که بر وصلِ لبت یک روز باشد دست‌رس ما را

به آبِ چشمهٔ حیوان حیاتی انوری را ده
که اندر آتشِ عشقت بکُشتی زین هوس ما را

#انوری

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
هوا هوای بهار است و باده باده‌ی ناب
به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌


نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا
باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا

آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود
میخ آن خیمه ستاک سمن و نسترنا

بوستان گویی بتخانهٔ فرخار شده‌ست
مرغکان چون شمن و گلبنکان چون وثنا

بر کف پای شمن بوسه بداده وثنش
کی وثن بوسه دهد بر کف پای شمنا

کبک ناقوس‌زن و شارک سنتورزنست
فاخته نای‌زن و بط شده طنبورزنا

پردهٔ راست زند نارو بر شاخ چنار
پردهٔ باده زند قمری بر نارونا

کبک پوشیده به تن پیرهن خز کبود
کرده با قیر مسلسل دو بر پیرهنا

پوپوک پیکی، نامه زده اندر سر خویش
نامه گه باز کند، گه شکند بر شکنا

فاخته راست بکردار یکی لعبگرست
در فکنده به گلو حلقهٔ مشکین رسنا

از فروغ گل اگر اهرمن آید بر تو
از پری بازندانی دو رخ اهرمنا

نرگس تازه چو چاه ذقنی شد به مثل
گر بود چاه ز دینار و ز نقره ذقنا

چونکه زرین قدحی بر کف سیمین صنمی
یا درخشنده چراغی به میان پرنا

وان گل نار بکردار کفی شبرم سرخ
بسته اندر بن او لختی مشک ختنا

سمن سرخ بسان دو لب طوطی نر
که زبانش بود از زر زده در دهنا

وان گل سوسن مانندهٔ جامی ز لبن
ریخته معصفر سوده میان لبنا

ارغوان بر طرف شاخ تو پنداری راست
مرغکانند عقیقین زده بر بابزنا

لاله چون مریخ اندر شده لختی به کسوف
گل دوروی چو بر ماه سهیل یمنا

چون دواتی بسدینست خراسانی‌وار
باز کرده سر او، لاله به طرف چمنا

ثوب عتابی گشته سلب قوس قزح
سندس رومی گشته سلب یاسمنا

سال امسالین نوروز طربناک‌تر است
پار و پیرار همی‌دیدم، اندوهگنا

این طربناکی و چالاکی او هست کنون
از موافق شدن دولت با بوالحسنا

#منوچهری

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌


بادِ صبا درآمد، فردوس گشت صحرا
آراست بوستان را نیسان به فرشِ دیبا

آمد نسیمِ سُنبُل با مُشک و با قَرَنفُل
آورد نامهٔ گُل، بادِ صبا به صَهبا

کُهسار چون زُمُرُّد، نقطه زده ز بُسَّد
کز نعتِ او مُشَعْبِد، حیران شده‌ست و شیدا

آبِ کبود بوده، چون آینه زدوده
صندل شده‌ست سوده، کرده به می مُطرّا

رنگِ نَبید و هامون، پیروزه گشت و گلگون
نخل و خدنگ و زیتون، چون قُبِّه‌های خضرا

دشت است یا سِتَبرَق، باغ است یا خُوَرنَق
یک با دگر مطابق چون شعرِ سعد و اسما

ابر آمد از بیابان چون طیلسان رُهبان
برق از میانش تابان چون بُسّدین چلیپا

#کسایی
#سوگنامه
#صبح_بخیر

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌


گفتم دوش عشق را: ای تو قرین و یارِ من
هیچ مباش یک نَفَس غایب از این کنارِ من

نورِ دو دیدهٔ منی، دور مشو ز چشمِ من
شعلهٔ سینهٔ منی، کم مکن از شرارِ من

یارِ من و حریفِ من، خوبِ من و لطیفِ من
چستِ من و ظریفِ من، باغِ من و بهارِ من

ای تنِ من خرابِ تو، دیدهٔ من سحابِ تو
ذرّهٔ آفتابِ تو، این دلِ بی‌قرارِ من

لب بگشا و مشکلم حل کن و شاد کن دلم
کآخر تا کجا رسد پنج و ششِ قمارِ من

تا که چه زاید این شبِ حامله از برایِ من
تا به کجا کشد بگو مستیِ بی‌خمارِ من؟

تا چه عمل کند عجب شُکرِ من و سپاس من
تا چه اثر کند عجب ناله و زینهارِ من

گفت: خُنُک تو را که تو در غمِ ما شدی دوتو
کار تو راست در جهان ای بگزیده کارِ من

مستِ منی و پستِ من، عاشق و می‌پرستِ من
برخورد او ز دستِ من، هر که کشید بارِ من

رو، که تو راست کرّ و فر، مجلسِ عیش نِهْ ز سر
زانکه نظر دهد نظر، عاقبت انتظارِ من

گفتم: وانما که چون زنده کنی تو مرده را؟
زنده کن این تنِ مرا از پیِ اعتبارِ من

مرده‌تر از تنم مجو، زنده کنش به نورِ هو
تا همه جان شود تنم، این تنِ جانسپارِ من

گفت: ز من نه بارها دیده‌ای اعتبارها
بر تو یقین نشد عجب قدرت و کار و بارِ من؟

گفتم: دید دل، ولی سیر کجا شود دلی
از لُطَف و عجایبت، ای شه و شهریارِ من؟

عشق کشید در زمان گوشِ مرا به گوشه‌ای
خواند فسون، فسونِ او دامِ دلِ شکارِ من

جان ز فسونِ او چه شد؟ دم مزن و مگو چه شد
ور بِچَخی، تو نیستی محرم و رازدارِ من

#مولانا
‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌


در وجودم بودی اما با تو دشمن بوده ام
ای دل عمری مایه ی آزار تو من بوده ام

شاد بودن بود حقّت من ولی تنها تو را
لحظه لحظه زخم و خون و آه و شیون بوده ام

داغ عشقش رو تو دیدی عاشقی با اسم من
سوختی خود را، به پایش با تو روشن بوده ام

آبرویم را خریدی مأمنی دادی به عشق
از چنین احسان کنارش شاد و ایمن بوده ام

مات عشقش بودم عمری غافل از احوال تو
جان من بودی من اما چاره ی تن بوده ام

بارها گفتم از عشقش دست میشویم ولی
وعده ای خالی تر از هر قول خرمن بوده ام

#امیرابوالفضل_عباسیان_امیر


‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌




سیمرغِ دلم چو محرم راز نیافت
و اندر قفص جهان هم‌آواز نیافت

اندر سرِ زلف خوب‌رویی گم شد
تاریک شبی بود، کسش بازنیافت


#کمال_لنبانی 

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌


حرز جانهاست نام دلبر ما
ما اعزاسمه و ما اعلی

نام او گنج نامه لاهوت
گنج پنهان غیب ازو پیدا

همه اسما مظاهر ذاتند
همه اشیا مظاهر اسما

لا اری فی الوجود الا هو
محو شد نام غیر و نقش سوی

هستی مطلق است و وحدت صرف
این هو این انت این انا

من و او و تو از میان برخاست
سر وحدت شد از همه یکتا

جان جامی ز نکته وحدت
نشکیبد چو ماهی از دریا

#جامی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌


برخاست دلم، چنانکه در غم بنشست
وز شیوهٔ جست و جوی عالم بنشست

از دردِ دلم یکی بگفتم به جهان
ذرّات جهان جمله به ماتم بنشست

#عطار

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌


آن بی‌گناهی‌ام که در آغوشِ آتش‌ام
سودابه‌ی غزل تویی و من سیاوَش‌ام

بین بهشت و لمس تو، ترجیح من تویی
از دین خویش و بر تن تو، دست می‌کشم

اسلام و کفر، موی سیاه و سفید توست
چون لف و نشرِ موی تو هر شب مشوَّش‌ام

تو دست خط میرعمادی به کِلک و من
سنگ مزاری‌ام که به خطّی مُنقش‌ام

با وصفِ من، شکوه تو محدود می‌شود
ای بی کران! ببخش که من تیر آرش‌ام!

#حسین_زحمتکش

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
آمده ام که تا به خود .....

رشید کاکاوند

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌


در کشور ما که مهد اندوه و غم است
در آن، دل و جان شاد بسیار کم است

از همقدمان خود عقب خواهد ماند
هر کس که در این زمانه ثابت قدم است

#فرخی_یزدی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌

Показано 20 последних публикаций.

1 066

подписчиков
Статистика канала