تا الان هیچوقت به این درجه از آزادی نرسیده بودم،من دیگه نمیخوام کسی تو زندگیم باشه و حتی دیگه به بودن هیچکس تو زندگیم دلم خوش نیست.دیگه مهم نیست کی میاد و کی میره،من دیگه نیازی به هیچکس ندارم.اینکه دیگه،ترسه از دست دادن کسیو نداشته باشی یه جور قدرته و این ینی تو آزاد شدی.و میدونی من دیگه، حتی ترس از دست دادن تورو ندارم.شاید من دیوونه شدم،شاید دوست دارم همتون رو با تفنگ شکاری بکشم،بهتره همتون برید،چون دیگه نمیخام تو زندگیم باشید و ببینمتون،هرچه زودتر فقط از پیشم برید.