ایستگاه دوم
[تنه]
جریانِ خاطراتِ حل نشده باعث می شه
صورت مسئله رو پاک کنیُ آینده رو مَحو ...
آدم ها بعضی وقت ها دلشون می خواد
بینِ فراموشی عاری ببیننُ
"فرارِ موشیُ" تداعی کنن
که تو بن بست، دنبالِ راهی می گرده!
می گرده می گرده می گرده
تا گرده ها پخش بشنُ
از هر چی بن بسته عطسه ش بگیره!
تا حالا "یه تنه" تونستی
قیدِ "یه تنه" عشقُ بزنی؟
[تنه]
جریانِ خاطراتِ حل نشده باعث می شه
صورت مسئله رو پاک کنیُ آینده رو مَحو ...
آدم ها بعضی وقت ها دلشون می خواد
بینِ فراموشی عاری ببیننُ
"فرارِ موشیُ" تداعی کنن
که تو بن بست، دنبالِ راهی می گرده!
می گرده می گرده می گرده
تا گرده ها پخش بشنُ
از هر چی بن بسته عطسه ش بگیره!
تا حالا "یه تنه" تونستی
قیدِ "یه تنه" عشقُ بزنی؟