اسلام، انقلاب میآفریند.
اسلام یک نیرو است. اسلام نیرویی است که انسان را به حرکت و جنبش وا میدارد. چنین نیست که شخص مسلمان شود، اسلام را بفهمد و با روح و روانش آن را لمس کند، سپس برود پیِ کارش؛ یعنی از اسلام فقط به عبادت و ذکر بسنده کند. نه چنین نیست.
اسلام همچون دَمیدنی است که درون شخص میگردد و او را به فریاد وا میدارد. شخصی که اسلام را فهمید، دیگر آرام نخواهد گرفت. یکی دو ساعت در روز، عبادت و تسبیح، او را کفایت نخواهد کرد؛ چنین شخصی تمامِ وقتش میشود اسلام. تمام فکرش و تمام ذکرش میشود اسلام.
در خلوت و اجتماع، اسلامیتِ خودش را همراه دارد. در بین خانواده یا در محلکار، نگاهش متأثر از اسلام است، رفتارش متأثر از اسلام است، رفتنش هم متأثر از اسلام است. گویا اسلام برای این شخص یک صبغه و رنگ است. هر کجا باشد، در این رنگ دیده میشود.
این حاصلِ درک حقیقی از اسلام است. اسلامیت که درون انسان متجلی شود، تمامِ دنیایش را از دریچۀ اسلام میبیند. تمام احوال را از فیلتر اسلام میگذراند.
لهذا دیدهاید افرادی را که بهسبب اصلاح و هدایت، دچار دگرگونی میشوند، اینها تمامِ ابعاد وجودی و حیاتیشان تغییر میکند.
سخنانشان تغییر میکند، رفتارشان تغییر میکند، نگاهکردن، راهرفتن، نشست و برخاست، همه تغییر میکند. نظام زندگی فرد دگرگون میشود. به خودش اکتفا نمیکند. خانواده و دوستان را به تغییر و تحول سوق میدهد. هر شغلی را نمیپذیرد، هر پولی را نمیگیرد، هر سفری را نمیرود، و مهمتر از همه، "آرام نمیگیرد."
او دیگر یک عابد و ذاکرِ محض نیست. سراغِ همه میرود. فریاد میکشد: ای مردم، هدایت این است و آن گمراهیست، ای مردم، سعادت این است و آن بدبختیست.
دیگر آن شخصِ خانهنشین نخواهد بود. برای اعلای کلمةالله میگردد، دعوت میدهد، میخواهد تمامِ انسانیت را با اسلام گِره بدهد.
درون هر کس که اسلام تبلور یافت، مقتضیات اسلام هم میآید. چنین شخصی از ظلم و ظالم متنفر میشود. هر مظلومی را ببیند، در کنارش خواهد ایستاد. اسلام که بیاید، دیگر ممکن نیست او بیتفاوت باشد.
این است سرّ اسلام. انسانی که اسلام را بفهمد، آن گنج پنهان را که عمری خلأش او را میرنجانده، پیدا میکند. اسلام که بیاید، شخص منقلب میشود، آرام نمیگیرد، و انقلاب میسازد.
و السلام علیکم
۲۰ شعبان ۱۴۴۳
#اسلام #اندیشه
@muslimic7
اسلام یک نیرو است. اسلام نیرویی است که انسان را به حرکت و جنبش وا میدارد. چنین نیست که شخص مسلمان شود، اسلام را بفهمد و با روح و روانش آن را لمس کند، سپس برود پیِ کارش؛ یعنی از اسلام فقط به عبادت و ذکر بسنده کند. نه چنین نیست.
اسلام همچون دَمیدنی است که درون شخص میگردد و او را به فریاد وا میدارد. شخصی که اسلام را فهمید، دیگر آرام نخواهد گرفت. یکی دو ساعت در روز، عبادت و تسبیح، او را کفایت نخواهد کرد؛ چنین شخصی تمامِ وقتش میشود اسلام. تمام فکرش و تمام ذکرش میشود اسلام.
در خلوت و اجتماع، اسلامیتِ خودش را همراه دارد. در بین خانواده یا در محلکار، نگاهش متأثر از اسلام است، رفتارش متأثر از اسلام است، رفتنش هم متأثر از اسلام است. گویا اسلام برای این شخص یک صبغه و رنگ است. هر کجا باشد، در این رنگ دیده میشود.
این حاصلِ درک حقیقی از اسلام است. اسلامیت که درون انسان متجلی شود، تمامِ دنیایش را از دریچۀ اسلام میبیند. تمام احوال را از فیلتر اسلام میگذراند.
لهذا دیدهاید افرادی را که بهسبب اصلاح و هدایت، دچار دگرگونی میشوند، اینها تمامِ ابعاد وجودی و حیاتیشان تغییر میکند.
سخنانشان تغییر میکند، رفتارشان تغییر میکند، نگاهکردن، راهرفتن، نشست و برخاست، همه تغییر میکند. نظام زندگی فرد دگرگون میشود. به خودش اکتفا نمیکند. خانواده و دوستان را به تغییر و تحول سوق میدهد. هر شغلی را نمیپذیرد، هر پولی را نمیگیرد، هر سفری را نمیرود، و مهمتر از همه، "آرام نمیگیرد."
او دیگر یک عابد و ذاکرِ محض نیست. سراغِ همه میرود. فریاد میکشد: ای مردم، هدایت این است و آن گمراهیست، ای مردم، سعادت این است و آن بدبختیست.
دیگر آن شخصِ خانهنشین نخواهد بود. برای اعلای کلمةالله میگردد، دعوت میدهد، میخواهد تمامِ انسانیت را با اسلام گِره بدهد.
درون هر کس که اسلام تبلور یافت، مقتضیات اسلام هم میآید. چنین شخصی از ظلم و ظالم متنفر میشود. هر مظلومی را ببیند، در کنارش خواهد ایستاد. اسلام که بیاید، دیگر ممکن نیست او بیتفاوت باشد.
این است سرّ اسلام. انسانی که اسلام را بفهمد، آن گنج پنهان را که عمری خلأش او را میرنجانده، پیدا میکند. اسلام که بیاید، شخص منقلب میشود، آرام نمیگیرد، و انقلاب میسازد.
و السلام علیکم
۲۰ شعبان ۱۴۴۳
#اسلام #اندیشه
@muslimic7