محمود دولت آبادی یه جا توی کتاب جای خالی سلوچ میگه:
من هیچ وقت دل به نبود نمیبندم،
درد هم اگر بماند، میترکاند!
روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند،
روز و شب است، روشنی دارد،
تاریکی دارد پایین دارد بالا دارد،
کم دارد، بیش دارد
دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده
تمام میشود بهار میآید...