حکیمی
در راهی
به سوی روستا میرفت .
زنی را دید
که از روستا میآمد
و سخت خود را آراسته بود .
از او پرسید :
_ کجا میروی ؟
زن گفت :
_ میروم تا شهر را ببینم .
حکیم گفت :
_ با این شکل و شمایلی که تو میروی ، انگار قرار است که شهر ، تو را ببیند .
@nasrollhhekmat
در راهی
به سوی روستا میرفت .
زنی را دید
که از روستا میآمد
و سخت خود را آراسته بود .
از او پرسید :
_ کجا میروی ؟
زن گفت :
_ میروم تا شهر را ببینم .
حکیم گفت :
_ با این شکل و شمایلی که تو میروی ، انگار قرار است که شهر ، تو را ببیند .
@nasrollhhekmat