|Navaz|


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана




ُدنیا همه شعر است به چشمم اما!
شعری كه تكان داد مرا چشم تو بود...

ناشناس#ارتباط با ادمین👇
تبادل ,نظر، انتقاد؛پیشنهاد؛حرفی,سخنی؛ آهنگی چیزی بود درخدمتیم:
https://t.me/BiChatBot?start=sc-104014426
شعر شاعران بزرگ📕
موسیقی دلنواز🎼
شعر ,متن📚✒

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: |Navaz|
آدمی گاهی به نقطه‌ای می‌رسد
که دیگر درد ندارد، اندوه ندارد
هول ندارد، هراس ندارد.
(نمی‌دانم تجربه کرده‌اید یا نه...)
وقتی آدمی به این نقطه می‌رسد
دست از دار و ندارِ دنیا می‌شوید
رُخ به رُخ دوزخِ بی‌دلیل
می‌ایستد،
می‌گوید:
از این همه سایهْ سارِ خُنَک
من هم سهمی دارم،
من هم انسانم
مرا نه از خاک و نه از آتش
مرا نه از درد و نه از دروغ
مرا نه از ناروا و نه از نومیدی...
مرا
از پیروزیِ بی امانِ زندگی آفریده‌اند.

و این نقطه... همان نقطۀ موعود است
نقطه‌ای که سرآغازِ هزاران خطِ روشن است!

#سیدعلی_صالحی
شازده‌کوچولو فال فروش میدان راه‌آهن

@navazchanel


Репост из: دلـღـے نوشـٺ
و بر خدا توکل کن که خداوند برای دفاع از تو کافی ست.

#قران_کریم
۴٨ احزاب


Репост из: 💜سیده زهرا سیدی💜
قسمت اول:
طبق معمول جای سوزن انداختن تو واحد نبود...
تقریبا به ازای هر صندلی سه نفر آدم اونجا بود...
برای سرپا موندن یجا پیدا کردم و رفتم اونجا...
واحد حرکت کرد و ایستگاه به ایستگاه آدم پیاده و سوار میشدن...
آدمایی که حتی سرشونو بالا نمی آوردن ببینن چیزی جلو راهشون هست یا نه...
همه شون با ابروهای گره خورده و دست به سینه بهم نگاه میکردن...
هر کس غرق دنیای خودش بود...
منم غرق پروژه ای که فردا موعد تحویلش بود و من هیچ کاری نکرده بودم...
یهو ی پیرزن اومد و دقیقا کنار من وایساد با ی لبخند گنده رو لباش...
موهای نقره ایش و مرتب کرد و عینکشو درآورد...
_دخترم ؟میشه اینو چند دقیقه بگیری؟!
+بله حتما...
دستشو برد تو کیفشو ی دفترچه درآورد با گوشیش ی شماره گرفت:
_مهدیه!مادر کجایی؟
_من تو واحدم تا نیم ساعت دیگه میرسم...همه بچه ها اومدن؟
_باشه دخترم مواظبم، خداحافظت باشه.
گوشیو گذاشت تو کیفش و عینکشو ازم گرفت...
لبخندش لبامو به لبخند دعوت میکرد...
_دخترم شما کجا پیاده میشی؟
+ایستگاه آخر
_ممکنه یکی مونده به آخری به من خبر بدی پیاده شم؟
+چشم.
_خدا خیرت بده. این وقت شب چشمام نمیبینه تابلو هارو بخونم نمیدونم کجا باید پیاده شم.
بچه هام منتظرن هر کدومشون کلی برنامه هاشونو بهم زدن بخاطر این دوساعت اگه دیر برسم بد میشه.
اعصابم بهم ریخت...خب بهم بریزه برنامه هاشون اونم مادرشونه دیگه برنامه های مادرشونم با به دنیا اومدن اونا بهم ریخت حالا بخاطر مادرشون دو هزار تومن کمتر دربیارن..
+میخواید تا دم خونه برسونمتون؟
_نه دخترم...قراره پسرم بیاد سر ایستگاه...
_اون موقع ها که باباشون خدابیامرز زنده بود هر هفته میدیمشون اما الان 8 سالی هست که هر چند ماه یبار بهم سر میزنن...
شکایتی ندارم اونام گرفتارن اما منم مادرم...دلتنگشون میشم دیگه..
+بله اما هیچ کس اونقدر سرش شلوغ نیس که هفته ای یبار نتونه برای عزیزش وقت بذاره!!
_عاشق شدی؟
+بله؟
_میگم عاشق شدی؟عاشق؟دلتو به کسی دادی؟
چشمامو بستمو ی خط قرمز دیگه رو اسمش کشیدم...
+نه...
_اون زمان که با پدرِ بچه ها خدابیامرز ازدواج کردم نه میدونستم عشق چیه نه دل دادن...بهم گفتن فردا عقدته و منم نشستم سر سفره عقد...
حاجی از خود خروس خون تا آخرشب تو مغازه بود و منم سَرم گرم بچه ها...خدابیامرز نه این که نخواد ها ولی حتی ی شب بخیر به من و بچه هاش نگفت...
#سیده_زهرا_سیدی
@zahraseyyedii 📝


Репост из: کافه شعر
احساس می کنم
کسی که نیست
کسی که هست را
از پا در می آورد...!

#گروس_عبدالملکیان


Репост из: کافه شعر
تو چه دانی که چه ها کرد فراقت با من...
#عراقی


❤️👆


Репост из: بُکا
من تورا دوست میدارم و شب از ظلمت خود وحشت میکند.
•سید مهدی موسوی


Репост из: |Navaz|
به تو حاصلی ندارد
غم روزگار گفتن

#سعدی
@navazchanel


Репост из: 💫 | اِنِــرژیــ | 🍀
گاه باید خندید بر غم بی پایان...

@Energy_Plussss




Репост из: "Dream!💛"
آرام جانم میرود
از سینه جانم میبرد..


چه کسی کشت مرا!؟

همه با آینه گفتم، آری
همه با آینه گفتم،

که خموشانه مرا می پائید
گفتم ای آینه با من تو بگو
چه کسی بال خیالم را چید؟
چه کسی صندوق جادویی اندیشه من غارت کرد؟
چه کسی خرمن رؤیایی گل های مرا داد به باد؟
سر انگشت بر آینه نهادم پرسان
چه کسی، آخر چه کسی کشت مرا؟
که نه دستی به مدد از سوی یاری برخاست
نه کسی را خبری شد، نه هیاهویی در شهر افتاد!
آینه ،اشک بر دیده به تاریکی آغاز غروب
بی صدا بر دلم انگشت نهاد.

#سیاوش_کسرایی
@navazchanel


در عشقِ حقیقی روح است که تن را در آغوش میگیرد...
#فردریش‌نیچه
@navazchanel


#تسلیت_سقز🖤


20:20


بعضی آدم ها تا حدّ مرگ از خود خسته ات می کنند؛
ترکت نمی کنند...
اما مجبورت می کنند ترکشان کنی
آنگاه تو می شوی بنده ی سر تا پا خطاکار....!

@navazchanel


فکر زنجیری کنید ای عاقلان
بویِ گیسویی مرا دیوانه کرد...!
#mj_he_av
@navazchanel


صدای تو
آنسوی خط تلفن
کوچه ی ما را
بارانی می کند بانو!


رزگار ایزدپناه | از کتابِ پرنده در مستی

@navazchanel


عارفی بر سر یک پیچش مو کافر شد
من رند و سه وجب زلف پر از فر , چه شود!

@navazchanel



Показано 20 последних публикаций.

211

подписчиков
Статистика канала