بنده سرلاک را هنوزه به هنوز استعمالگرم.
داروخانهی همیشگی بسته بود. همان که من، شناس متصدی اش هستم. به جهت رفع نسخ بودن، داروخانه ی دیگر را مراجعه کننده شدم.
به جوان شیتان پیتانِ چشم ابرو مشکی گفتم:
سرلاک میخوام آقا.
فرمودند: چندماهشه؟
چندماهشه؟ من؟ چندماهه ام؟ ۲۰ در ۱۲ چند میشود آقا؟
رو داری را حفظ کرده گفتم:
بزرگساله.
خندید و گفت:
خدا حفظش کنه، پس از اینا بدین بهش وزن بگیره.
از اونا گرفتم که بدم بزرگساله که وزن بگیره.(((:
گفت: خدا حفظش کنه. خدا فی الحال مشغول حفظ من است، مزاحمش نشوید لطفا.
داروخانهی همیشگی بسته بود. همان که من، شناس متصدی اش هستم. به جهت رفع نسخ بودن، داروخانه ی دیگر را مراجعه کننده شدم.
به جوان شیتان پیتانِ چشم ابرو مشکی گفتم:
سرلاک میخوام آقا.
فرمودند: چندماهشه؟
چندماهشه؟ من؟ چندماهه ام؟ ۲۰ در ۱۲ چند میشود آقا؟
رو داری را حفظ کرده گفتم:
بزرگساله.
خندید و گفت:
خدا حفظش کنه، پس از اینا بدین بهش وزن بگیره.
از اونا گرفتم که بدم بزرگساله که وزن بگیره.(((:
گفت: خدا حفظش کنه. خدا فی الحال مشغول حفظ من است، مزاحمش نشوید لطفا.