🍃
کیگشتاسپ در روزگار نوسنگی
سورنا فیروزی
دودمانهای پیشدادی و کیانی، دو دورهای هستند که در یکصد سال اخیر به ناگاه از تاریخ ایران پاک شدهاند. دو دورهای که به علت دستکاریهای مذهبیمآبانۀ اردشیر بابکان و نیز افزوده شدن گرد و غبار داستانهای افسانهای به واقعیتهای تاریخی دور - که در گذر زمان رخ داده است -، همراه با آشنا شدنِ یکبارۀ ایرانیان نوین با گذشتۀ هخامنشی و مادی خود، همگی باعث شد تا این دو دوره (پیشدادی و کیانی)، اَنگ افسانه و استوره دریافت نموده و از تاریخ مدوّن ایران برون شوند.
در همین باره، تا روزگار پایانی سدۀ نوزدهم و اوایل سدۀ بیستم، مدارک تاریخ سنّتی و ملی چین، از ارج و احترام بالایی نزد پژوهشگران برخوردار بودند. اما یک نسل از تاریخدانان چینیِ جوانتر و کمتر سنّتی، به تدریج دچار تردید میشد. آنها شجرهنامههای پرطول و تفصیل پادشاهان باستان را مسخره میکردند. آنها سند و مدرک مطالبه میکردند.
همراستا با تردیدگرایانِ درونکشوری، نگرشهای چینشناسانِ بیگانه نیز در افسانه نمایاندن روزگار کهنترین دودمان آن کشور و گزارشهای ملی تاریخ چین، مطرح شدند. بدینگونه، سرآغاز شهریگری (مدنیّت) چینیان بر سرزمینهای خاوری و جنوبی کشور خود (خاستگاه تمدن چینی)، به اواخر هزارۀ دوم (برآمدن دودمان «جو»، سومین دودمان نوشتههای ملی) کوتاه شد.
اما این تفسیرهای یکجانبه، وارونه بر وضعیت ایران، باعث نشد که تمامی گزارشهای کلاسیک، وارد حوزۀ ادبیات و استورهشناسی چین شود. بلکه در برابر، تلاشهای باستانشناختی را افزایش داد. تلاشهای یک تاریخشناس چینی به نام «لیو تیه یون»، منتج به یابش مدارکی شد که همگی سخن از وجود دودمان «شانگ» به میان آورده بودند، که البته تا آن زمان افسانه و استوره به شمار میآمدند.
اینگونه بود که در درازای کمتر از پنجاه سال، تاریخپژوهان و باستانشناسان چینی، اعتبار گزارشهای ملی (به ویژه بخشهای در پیوند با دو دودمان نخستین) را در محافل علمی بازگرداندند. قدمتی که دیگر احتمال خطرهایی چون تاریخسازی و یا مصادرۀ داشتههای تاریخی و فرهنگی چین از سوی برخی همسایگان آزمندِ آن سرزمین را کاهش داده است.
نگارنده، مواردی چون تلاشهای «هاینریش شلیمان» در اعتماد به نوشتههای کلاسیک یونانی در کاوش تروی (تروآ)، و نیز آگاهی استنادی «هوارد کارتر» از جایگاه آرامگاه فراعنه در درّهای موسوم به شاهان، در کشف گور «توت عنخ آمون» که با مطالعۀ نوشتههای کلاسیک و بها دادن به آنها، به دست آمده بودند را، راهحل برونرفت ایرانیان از چالشهای مشابه پیشِ رو میداند...
#گشتاسپ #کیانی #زرتشت #فیروزی
@oldhistor
http://s6.picofile.com/file/8290290142/112954_1prPXpXg.jpg
دنباله نوشتار👇
https://irane-ayandeh.blogsky.com/1396/01/04/post-73/
کیگشتاسپ در روزگار نوسنگی
سورنا فیروزی
دودمانهای پیشدادی و کیانی، دو دورهای هستند که در یکصد سال اخیر به ناگاه از تاریخ ایران پاک شدهاند. دو دورهای که به علت دستکاریهای مذهبیمآبانۀ اردشیر بابکان و نیز افزوده شدن گرد و غبار داستانهای افسانهای به واقعیتهای تاریخی دور - که در گذر زمان رخ داده است -، همراه با آشنا شدنِ یکبارۀ ایرانیان نوین با گذشتۀ هخامنشی و مادی خود، همگی باعث شد تا این دو دوره (پیشدادی و کیانی)، اَنگ افسانه و استوره دریافت نموده و از تاریخ مدوّن ایران برون شوند.
در همین باره، تا روزگار پایانی سدۀ نوزدهم و اوایل سدۀ بیستم، مدارک تاریخ سنّتی و ملی چین، از ارج و احترام بالایی نزد پژوهشگران برخوردار بودند. اما یک نسل از تاریخدانان چینیِ جوانتر و کمتر سنّتی، به تدریج دچار تردید میشد. آنها شجرهنامههای پرطول و تفصیل پادشاهان باستان را مسخره میکردند. آنها سند و مدرک مطالبه میکردند.
همراستا با تردیدگرایانِ درونکشوری، نگرشهای چینشناسانِ بیگانه نیز در افسانه نمایاندن روزگار کهنترین دودمان آن کشور و گزارشهای ملی تاریخ چین، مطرح شدند. بدینگونه، سرآغاز شهریگری (مدنیّت) چینیان بر سرزمینهای خاوری و جنوبی کشور خود (خاستگاه تمدن چینی)، به اواخر هزارۀ دوم (برآمدن دودمان «جو»، سومین دودمان نوشتههای ملی) کوتاه شد.
اما این تفسیرهای یکجانبه، وارونه بر وضعیت ایران، باعث نشد که تمامی گزارشهای کلاسیک، وارد حوزۀ ادبیات و استورهشناسی چین شود. بلکه در برابر، تلاشهای باستانشناختی را افزایش داد. تلاشهای یک تاریخشناس چینی به نام «لیو تیه یون»، منتج به یابش مدارکی شد که همگی سخن از وجود دودمان «شانگ» به میان آورده بودند، که البته تا آن زمان افسانه و استوره به شمار میآمدند.
اینگونه بود که در درازای کمتر از پنجاه سال، تاریخپژوهان و باستانشناسان چینی، اعتبار گزارشهای ملی (به ویژه بخشهای در پیوند با دو دودمان نخستین) را در محافل علمی بازگرداندند. قدمتی که دیگر احتمال خطرهایی چون تاریخسازی و یا مصادرۀ داشتههای تاریخی و فرهنگی چین از سوی برخی همسایگان آزمندِ آن سرزمین را کاهش داده است.
نگارنده، مواردی چون تلاشهای «هاینریش شلیمان» در اعتماد به نوشتههای کلاسیک یونانی در کاوش تروی (تروآ)، و نیز آگاهی استنادی «هوارد کارتر» از جایگاه آرامگاه فراعنه در درّهای موسوم به شاهان، در کشف گور «توت عنخ آمون» که با مطالعۀ نوشتههای کلاسیک و بها دادن به آنها، به دست آمده بودند را، راهحل برونرفت ایرانیان از چالشهای مشابه پیشِ رو میداند...
#گشتاسپ #کیانی #زرتشت #فیروزی
@oldhistor
http://s6.picofile.com/file/8290290142/112954_1prPXpXg.jpg
دنباله نوشتار👇
https://irane-ayandeh.blogsky.com/1396/01/04/post-73/