✅ بازار حراجیهای قم
یکی از بازارهای قم که در دهههای اخیر نابود شد، بازار روباز حراجیها بود. بازار حراجیها در ابتدای خیابان آستانه (سمت شرقی) بعد از کوچۀ ننهعباس قرار داشت. قدیمیها از جمله مرحوم عمو و پدر من متولدین دهۀ اول قرن شمسی کنونی به آن سر قبرستان/sar-qabrasun میگفتند. این اصطلاح در کتاب «وقایع قحط سالی قم» از میرزا علی اکبر فیض هم ذکر شده است و علت آن بود که از حرم مطهر تا اینجا قبرستان باستانی بابلان بود. این قبرستان در دهۀ اول شمسی تخریب شد. اخیرا که پوشش خیابان ارم را برداشتهاند استخوان های مردگان آشکار شده و اینها بازماندۀ همان قبرستان است. بازار دو ورودی داشت: یکی از خیابان آستانه و دیگری از خیابان جنب ساختمان شهرداری. به عبارتی بازار به شکل زاویۀ قایمه بود.
قدیمیها میگویند که سرقبرستان (شامل اول کوچۀ ننهعباس و بازار حراجیها ) محل جمع شدن و پاتوق الواط و قماربازها و سبزی فروشها و بامبیه فروش ها و طبق کشها و کُمبلین/ kombalin (سرکشها و نوچهها و مدعیان) بود. بامبیه که نوعی زولبیا بود به صورت حلقوی بر روی سینی فروخته میشد و خریدار با گرفتن سر آن بسته به مهارتش مقداری از این حلقه را میشکست و بر میداشت. این رسم در اواسط دهۀ پنجاه که نگارنده در تهران تحصیل میکرد نیز جاری و دیده بود.
معرکه گیرها هم اینجا جمع میشدند؛ از جمله حیدرمدد. پسرش آق مصطفی با الاغ میوه میفروخت با یک چراغ زنبوری روی الاغش برای شب.
احمد- علی قمی و یکی از بچههای حاج آق جعفر سبزی فروش طبقکش بودند. پاتوق فتح الله قصاب و جندقیها هم بود.
قمار بازها دو دسته بودند: یک دسته از تجار اسم و رسمدار و دستۀ دیگر قمار بازهای معمولی. قمار هم شامل قاپبازی و پاسور (ورق) بود.
اما بازار حراجیها که نگارنده به یاد دارد بیشتر دست دوم فروشها و کهنهفروشها در آن مشغول بودند. انگشتر فروشها و عتیقه فروشها و چاقو فروشها هم زیاد دیده میشدند. یک پیرمردچاقو فروش کوتاه قد با سبیل پرپشت و آویخته بود که کلاه شاپویی بر سر داشت و دستمال ابریشمی بر گردن. روی دست هایش هم خالکوبی دیده میشد. او بعدا کنار پیادهرو در خیابان ارم سمت غربی آب برگه و آب آلبالو و آب هلو فروشی راه انداخت و خیلی هم با سلیقه دستگاه خود را میآراست. گویا فوت کرده، خدا رحمتش کند.
ممد قمی معروف هم که کاردهایش در سراسر ایران طرفدار داشت، پاتوقش همین بازار بود. او روی کاردهای دست ساختش عبارت "محمد قمی" را حک میکرد. چاقو کشها و قصاب ها و سلاخها و چوپانها مشتریان پرو پاقرصش بودند. دربازار یک سَئله (محل فروش کفتر) دو قهوهخانه یکی متعلق به آق علی و دیگری قاسم نوروزی و دو گیوه دوزی و یک دوچرخه فروشی و یک موتور فروشی و چند تا ابزارفروش /آچار فروش هم وجود داشت. پدرم در اواسط دهۀ پنجاه یک موتور گازی پژو از مغازۀ کوچک اول آنجا برایم خرید.
قهوهخانۀ آق علی محل جمع شدن گوسفنددارها و چوپانها بود. گیوهفروشیها یکی متعلق به مرحوم حاج علی و دیگری متعلق به داش اکبر گیوهدوز بود. این داش اکبر بعدا لباس کهنه میفروخت. ما برای چوپانهایمان از همین بازار پالتوهای ارتشی که بسیار گرم بود میخریدیم. وسایل دامداری هم از جمله زنگوله و قرچه / qorche (زنگولهای که گردن سگ میاندازند) و دوکارد (قیچی پشم چینی) در این بازار فروخته میشد.
بازار محل مبادلۀ اطلاعات و خبرگیری به مرسوم زمان خود هم بود و همان زمان نیز جاذبههای مردمشناسی فراوانی داشت. کاسبان و مغازهداران بازار را در دهۀ هفتاد با نصب کانکس در ابتدای خیابان حضرتی به صورت موقت بدانجا منتقل و سپس بازار را تخریب کردند. قسمتی از بازار قدیم جزو میدان آستانه و مقداری جزو مجتمع تجاری الغدیر شد. پسر حاج علی گیوهدوز بر روی شیشه مغازه جدیدشان نوشته بود کفش صحرا و در کنار گیوه، کفشهای جدید هم میفروخت.
مرحوم حاج علی تعدادی گوسفند به عنوان چکنه/chakane (گوسفند غیر اربابی/گوسفند متفرقه) در گلۀ پسر عمۀ نگارنده مرحوم حاج آقا عباس معروف به آقا بزرگ داشت. همان مغازۀ کوچک و موقتش پاتوق گوسفنددارها و چوپانها هم بود. اگر صحبت اینها گردآوری شده بود، خودش فرهنگ بزرگ گوسفندداری میشد.
بعدا کاسبان بازار از آنجا نیز جمعآوری شدند و تعدادی به کنار بازارچه پل حجتیه منتقل گشتند. ایکاش از بازار حراجیها عکسبرداری کرده بودم.
میتوان گفت این بازار نوعی "راه گام/پیاده راه" سنتی برای طبقاتی از مردم با شرایط زمان خودش به حساب میآمد. نکتۀ دیگر اینکه بازار مذکور بازاری مردانه بود و زن کمتر در آن دیده میشد. بدین ترتیب بازار حراجیهای قم مثل خیلی چیزها دیگر به تاریخ پیوست. خداوند همه در گذشتگان این بازار را بیامرزد.
#سیدمحسن_محسنی
#قمپژوهی
96/10/2
https://telegram.me/qompajoohi 👈👈