لیام که فهمید با بیچارگی ب اون موجوده خنگ خندید و دستاشو برداشت.
زین همونجا بیشتر خودشو تکون داد و ناله های شبیه جیغ از گلوش خارج میشدن و با برخورد اون دیک بزرگ ب دیواره هاش لذت تو کله بدنش پخش میشد.
لیام با حس سوراخ تنگ اون بچه گربه و جوری که با قیافه ب فاک رفتش خودشو تو یه نقطه تکون میداد بلندترین اهش از گلوش خارج شد و خودشو تو زین خالی کرد و زین با شدت رو شکمش اومد و آروم بلند شد و لیام دستشو رو سوراخش گذاشت تا کامش ازش بیرون نریزه و زین نفس نفس زد:
"تو یه فاکری"
با داد گفت و لیام خندید و زین خودشو تو بغلش پرت کرد.
سرشو رو شونه ی لیام گذاشت و لیام دستشو برداشت و دوره اون پسر حلقش کرد و زین هنوزم اون ماده گرمو تو سوراخش حس میکرد و چشمشو با لذت بسته بود.
لیام بیشتر کیتنشو تو بغلش کشید و روی طلاییای بستشو با لبخند بوسید.
زین تو بغلش تکونای اروم خورد و با خستگی رو شونه های قهرمانش خوابش برد:)
°••°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
هق هق
نظر بدین🤧
#rr
لینک ناشناس و جواباتون👇
[ @onedirectiongay_pm ]
•↬ @ONEDIRECTIONGAY
زین همونجا بیشتر خودشو تکون داد و ناله های شبیه جیغ از گلوش خارج میشدن و با برخورد اون دیک بزرگ ب دیواره هاش لذت تو کله بدنش پخش میشد.
لیام با حس سوراخ تنگ اون بچه گربه و جوری که با قیافه ب فاک رفتش خودشو تو یه نقطه تکون میداد بلندترین اهش از گلوش خارج شد و خودشو تو زین خالی کرد و زین با شدت رو شکمش اومد و آروم بلند شد و لیام دستشو رو سوراخش گذاشت تا کامش ازش بیرون نریزه و زین نفس نفس زد:
"تو یه فاکری"
با داد گفت و لیام خندید و زین خودشو تو بغلش پرت کرد.
سرشو رو شونه ی لیام گذاشت و لیام دستشو برداشت و دوره اون پسر حلقش کرد و زین هنوزم اون ماده گرمو تو سوراخش حس میکرد و چشمشو با لذت بسته بود.
لیام بیشتر کیتنشو تو بغلش کشید و روی طلاییای بستشو با لبخند بوسید.
زین تو بغلش تکونای اروم خورد و با خستگی رو شونه های قهرمانش خوابش برد:)
°••°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
هق هق
نظر بدین🤧
#rr
لینک ناشناس و جواباتون👇
[ @onedirectiongay_pm ]
•↬ @ONEDIRECTIONGAY