#اعتراف
#فن دفترچه مرگ
خب این اولین اعترافیه که میخام انجام بدم😐🍃
البته من کلی خاطره دارم واسه اعتراف اما گفتم اینو بگم!
من و خواهرم کلا از بچگی اوتاکوییم و همینطور مامانم...با ما میشینه انیمه میبینه😐🤞🏻
خب بریم سر اعتراف!
یه روز تو خیابون چرخ میزدم واسه خودم و میرفتم سمت پارک که هیچی یه پسریو دیدن عین هو لایت تو دفترچه مرگ😑
اقا انقده هیجان زده شده بودم کلا یادم رفت کجام و ایشون اصن لایت نیس!
رفتم نزدیکش با صدای بلند گفتم لااایت😐 خودتی لایت؟! اینجا چه میکنی؟!
پسره اول خیره نگام کرد تا اینکه بازم صداش کردم و خاستم بگیرمش که شروع کرد دویدن😐🥀
منم عین منگلا میدویدم و میگفتم لایت صبر کن؛ چرا ازم فرار میکنی!؟
پسره هم هرزگاهی برمیگشت میگفت دختره احمق چی از جونم میخای...برو گمشو!
تا یه نیم ساعتی فک کنم دویدیم چون حساب زمان از دستم خارج شده بود و تمام فکرم این بود که اون پسررو بگیرم!
البته من تو دویدن خیلی ماهرم و کم مونده بود بگیرمش اما وقتی با مخ رفتم تو آسفالت های کف خیابون و اون تونست در بره؛ فهمیدم چه شکری خوردم😑
یکی از پسرای محلمونم که داشت رد میشد اون لحظه به دادم رسید وقتیم که داستانو براش گفتم و غمبرک گرفتم که نشد بگیرمش کلی فحش مهمونم کرد و منو رسوند خونه!
نگم از مامانم که وقتی منو با صورت زخم و زیلی دید کلی هم اون فحش ژاپنی نثار بنده کرد😂❤️
بتون توصیه میکنم وقتی کسیو دیدید که شبیه کاراکترای انیمه بود نگاهتونو سمت دیگه بچرخونید حتی اگه سخت بود براتون و هرگز و ابدا دنبالش نرید؛ چون اینجا ایران است🤞🏻😐
(پ.ن 😐اگه خارج بود که به عنوان تجاوز به حریم خصوصی افراد شب مهمون کلانتری بودی😐اینجا فوقش یه تعهد می گیرن که دیگه از اینکارا نکنی😑 ولی خدایش چقدر به جزابیتی و قشنگی لایت بود که کردی دنبالش بیچاره😐حتما نماز خون هم بوده تفلکی آب روغنش تو هم ریخت😂)
•••••••••••••⚔•••••••••••••
🌺
@otaku_avowal 🌺
•••••••••••••⚔•••••••••••••