من درخودم مردم
وقتی احساس مراکشتن....
رویاهایی که آرزوشد
وآرزوهایی که بردل ماند...
گاهی آدمی غرق میشه در روزا
یادش میره چی میخواست...
چی دوست داشت...
یه زمانی درلحظه ای از زندگی به جایی میرسی که خودتوزیرپاهای خودت له میکنی
میگی برای من که نشدپس بزاربقیه شادباشند وبه خواستشون برسند...
باخواسته های بقیه روزمیگذرونی ولبخندت برای رضایت بقیه است....
واون روز،روزمرگ خودت میشه
روزی که دیگه خودت نباشی...
وقتی احساس مراکشتن....
رویاهایی که آرزوشد
وآرزوهایی که بردل ماند...
گاهی آدمی غرق میشه در روزا
یادش میره چی میخواست...
چی دوست داشت...
یه زمانی درلحظه ای از زندگی به جایی میرسی که خودتوزیرپاهای خودت له میکنی
میگی برای من که نشدپس بزاربقیه شادباشند وبه خواستشون برسند...
باخواسته های بقیه روزمیگذرونی ولبخندت برای رضایت بقیه است....
واون روز،روزمرگ خودت میشه
روزی که دیگه خودت نباشی...